Part 49

1K 279 36
                                    

از من

در مقابلِ زندگی دفاع کن؛

وقتی بی‌رحمانه سخت میشود

و لازم است کسی حالم را بپرسد

حرفم را بفهمد؛

و بگوید: "من کنارت هستم، دقیقا همین مني که کنارت نیستم،... کنارت هستم "

                                    ***

دست هاي مشت شدش به ميله هاي برانكارد روبه سفيدي ميزد اما انگار تمام انرژيش ذخيره شده بود توي دست هاش تا سرعت چرخ هاي تخت رو بالا ببره.

_دكتر بيون...

+ اتاق عمل رو اماده كن، به رئيس چويي خبر بده، من عمل رو شروع ميكنم تا برسن

پرستار كنارش ميدويد و تلاش داشت حرفي بزنه اما صداي بلند بكهيون بهش اجازه نميداد.

_بكهيون چي شده؟

كيونگسو از روبه رو به سمتش ميدويد...

دست هاش حتي براي يك لحظه از ميله هاي تخت جدا نشد اما صداي بلندش كل بيمارستان رو خبر كرده بود

_ كيونگ لارا جلوي درو برو بيارش بعدم خودتو برسون اتاق عمل

كيونگسو اما متعجب به جسم بي جون روي تخت خيره شد و انگار هيچ چيز نشنيد

_كيونگسو بهت فقط دو دقيقه وقت ميدم بري دنبال لارا و برگردي.

صورتش از خشم سرخ شده بود و گلوش از فرياد هاي بي امونش ميسوخت.

نفهميد چجوري لباس پوشيد و حالا بالاي سر بيمارش ايستاده بود

دستيارش رو كنار زد و ميز لوازم رو جلو كشيد، دست هاي قدرتمندش به تك تك وسائل چنگ ميزد ،

انگار خودش به تنهايي مشغول عمل بود، چون نه تنها هيچكدوم از اعضاي اتاق عمل جرعت نزديك شدن داشتن و نه بكهيون اجازه أي ميداد.

شيوون لباس پوشيده به سرعت خودش رو رسوند و وقتي كنار بكهيون رسيد اروم صداش زد

_بسپرش به من

+ خودم انجامش ميدم...

_بكهيون ميدونم نگراني ولي

+ خودم انجامش ميدم

دوباره صداي فريادش بلند شد، چه اهميتي داشت كسي كه كنارش بود رئيسش بود

شيوون اروم عقب كشيد و نگاهش به صفحه مانيتور جلب شد

كيونگسو رد نگاه شيوون رو گرفت

كيونگسو: درجه هوشياري داره مياد پايين بكهيون، بزار رئيس چويي...

بكهيون: خفه شو فقط، اين قلب براي منه دست كس ديگه أي نميدمش.

كيونگسو نگران به شيوون نگاه كرد ، شيوون سري از روي تاسف تكون داد و به كيونگسو اشاره كرد اروم باشه

£; Retaliation ;£ Where stories live. Discover now