Part 2

1.4K 389 96
                                    

بهترين شناگر هم كه باشي....
يه شب توي روياي يه نفر غرق ميشي....
همون كسي كه نميتوني روي حرفاش تمركز كني چون چشاي قشنگي داره...
همون كسي كه ميدوني هيچوقت قرار نيست محبتت رو جبران كنه اما بازم بي وقفه جونتو براش ميزاري....

اين ادما توي دلاشون فقط جاي يه نفر رو دارن چون دنياشونفقط با يه نفر پر ميشه...

                                            ****

خلاصه موضوع هايي كه انتخاب كرده بود روي ميز جلوش پرت شد،

استادش پشت ميزش برگشت عينكش رو در اورد: منو چي فرض كردي پارك چانيول، اين موضوع ها چه فرقي با موضوع قبليت داره؟؟به طور واضح گفته بودم موضوع جديد،دقيقا كجاش رو متوجه نشدي؟

چانيول كلافه پوشه خلاصه هاش رو برداشت: اما استاد براي موضوع جديد واقعا وقت كمي دارم،چهار ماه تحقيق شبانه روزيم به خاطر يه ساعت دير كردن از بين رفت،

استاد من ميدونم اين موضوع رو اگه ارائه بدم و سال بعد توي بيمارستان روش كار كنم ميتونم يه درمان بهتري براي نارسايي دريچه ميترال قلب  پيدا كنم،

استاد نيشخندي زد: تو؟؟ تو ميخواي درمان بهتري پيدا كني؟؟تو حتي نميتوني به موفع خودت رو به  جلسه ارائه پايان نامت برسوني بعد اونوقت ميخواي تز تخصص قلبت رو با درمان ارائه بدي؟؟

چانيول سرش رو پايين انداخت:چرا يه بار بهم اعتماد نميكنيد استاد؟

_كسي كه باعث شده بهت اعتماد نكنم خودتي پارك....هنوز نمره هات رو يادم نرفته حتي اگه اون ايده هاي  مضخرفي كه توي سرت ميچرخه و هميشه سر كلاس هام بيانشون ميكني رو نا ديده بگيرم،

تو قراره يه جراح قلب بشي پارك چانيول نه يه جادوگر كه دنبال راهكار هاي مختلف به غير از عمل جراحي براي مشكلات قلبي ميگردي.

خواست باز هم دليل بياره كه در اتاق استادش به صدا در اومد،

استادش پوشه روي ميزش رو باز كرد و اجازه ورود داد و به دنبال باز شدن در كسي كه چانيول با تمام وجود از ديدنش دوري ميكرد پشت در ظاهر شد.

استادش با ديدن بكهيون لبخندي زد: بيا تو پسر... بكهيون تعظيم كرد و وارد اتاق شد،

با ديدن چانيول لحظه اي صبر كرد و با اون چشم هاي پر از ستاره كه به نظر چانيول به شدت عذاب اوري بود بهش نگاه كرد،

سرش رو به نشونه سلام كمي خم كرد اما فقط چشم غره اي نصيبش شد،

به طرف ميز استاد رفت: نسخه كامل تحقيقاتم رو كه خواسته بوديد براتون اوردم، يه سري كامل هم ازش براتون ريختم رو فلش كه راحت تر بتونيد مطالعش كنيد.

_ممنون بكهيون، واقعا براي خوندنشون مشتاقم، از روز ارائه تا الان راجبش كنجكاو بودم، نامه ورود به بيمارستان رو تحويل كرفتي؟؟

£; Retaliation ;£ Where stories live. Discover now