از مندر مقابلِ زندگی دفاع کن؛
وقتی بیرحمانه سخت میشود
و لازم است کسی حالم را بپرسد
حرفم را بفهمد؛
و بگوید: "من کنارت هستم، دقیقا همین من که کنارت نیستم، کنارت هستم "
***
_كيونگ....
توي محوطه بيمارستان به طرف كافه تريا ميرفت كه با صداي اشنا ايستاد.
متوجه شد چند نفر اطرافش هم به طرف صداي بلند برگشتن.
ايستاد و به طرفش چرخيد
كاي رو ميديد كه با سرعت زيادي در حالي كه دستش رو توي هوا تكون ميده به طرفش مياد.
دست هاشو توي جيب روپوشش فرو برد و منتظر موند تا كاي بهش برسه
با رسيدن بهش دست هاش رو به زانوهاش گرفت و خم شد تا به ريه هاش كمك كنه اكسيژن بيشتري بگيره.
كيونگسو لبخند زد و پشتش رو اروم ماساژ داد
+ چرا اينقدر عجله ميكني فرار كه نميكنم.
كاي ايستاد و لبخندي دندون نما زد
_اخه نميدوني چي شده كه...هيچول هيونگ گفت مقالم رو براي كنفرانس أمريكا فرستاده و پذيرفته شده.
چشم هاش درشت ترشد و لبخند بزرگي روي صورتش نشست
+ جدي ميگي؟ اين خيلي عاليه بايد منو به خاطرش به شام دعوت كني.
_حتما، همين امشب...
كيونگسو با خنده موهاش رو بهم ريخت
+ امشب شيفت داري دكتر كيم ساعت پنج صبح توي خونه منتظرتم.
انگار سوزني به بدنش فرو رفت و تمام انرژيش رو گرفت.
لب هاش اويزون شد
_چرا بايد امشب شيفت بمونم، بايد به خاطر اين اتفاق خوب منو بفرستن خونه.
گرسنگي بهش فشار أورد پس تصميم گرفت بيشتر از اين صبر نكنه و بي توجه به كاي دوباره راهي كه متوقف كرده بود رو از سر گرفت.
_كيونگي كجا ميري؟
+ گرسنمه، تايم ناهار هم داره تموم ميشه تو نميخواي چيزي بخوري؟
كاي هم دنبالش راه افتاد
_پس تكليف جشن گرفتن براي من چي ميشه؟ نميخواي كمكم كني ؟
+ چرا ميتونم كمكت كنم.
كاي جلوش دويد و راهش رو سد كرد
_جدي چجوري؟
+امشب به جاي تو شيفت ميمونم تو هم برو براي خودت جشن بگير.
كاي رو دور زد و به راهش ادامه داد و به لب هاي دوباره اويزونش خنديد.
YOU ARE READING
£; Retaliation ;£
Fanfictionنام: تلافي ژانر: رمنس_درام_اسمات کاپل:چانبك_كايسو_چانكاي وضعيت: تمام شده نويسنده:Mary خلاصه فیک✍: قانون عجيبي ست من تو را دوست دارم،تو ديگري را و ديگري ديگري را...واينگونه است كه همه تنهاييم! رابطه چانيول و كاي با تمام ناهمواري هاش به خوبي پيش ميرف...