نمیدانم
تو را به اندازهی نفسم دوست دارم
یا نفسم را به اندازهی تو؟
نمیدانم
چون تو را دوست دارم نفس میکشم
یا نفس میکشم که تو را دوست بدارم؟
نمیدانم
زندگیم تکرار دوست داشتن توست
یا تکرار دوست داشتن تو زندگیام
تنها میدانم:
که دوست داشتنت
لحظه لحظه لحظهی زندگیام را میسازد
و عشقت
ذره ذره ذرهی وجودم را
***
با صداي شر شر أب از عالم خواب بيرون كشيده شد، نگاهي به دور و اطرافش انداخت تا اجازه بده مغزش موقعيت مكانيش رو درك كنه.
نفهميد كي ميون بغض و اشك خوابش برده بود، سرش رو به كنار چرخوند و وقتي با جاي خالي كيونگسو مواجه شد روي تخت نشست.
دستي به صورتش كشيد و موهاش رو بهم ريخت.
_ خوب خوابيدي؟
به طرف صدا برگشت، كيونگسو رو ديد كه با حوله ي لباسي از حموم بيرون اومد و با حوله ي كوچيك مشغول خشك كردن موهاشه.
+خوبي؟
صداش از فرو خوردن بغضش و خواب پشت سرش گرفته بود.
_چرا خوب نباشم؟ اگه ميخواي دوش بگيري زودباش ميخوام شامو كنار دريا بخوريم.
كاي نگاهي به ساعتش كرد و بلند شد.
+ زود اماده ميشم.
هنوز قدمي برنداشته بود كه روي تخت پرت شد،
كيونگسو با فشاري كه به شونه هاش أورده بود از سستي بعد از خوابش استفاده كرد و به راحتي روي تخت انداختش
پاهاشو دو طرف بدنش گذاشت و خودش رو بالا كشيد، نفس حبس شده كاي رو حس كرد پس نيشخندي زد و با ستون كردن دست هاش كنار سر كاي بهش خيره شد.
_كيونگ...
+ بهم اعتماد داري؟
سكوت كرد و تنها به لب هايي كه تمام توجهش رو جلب كرده بود خيره شد.
_كاي...بهم نگاه كن.
به سختي نگاهش رو از اون لب ها گرفت و توي چشم هاش قفل كرد.
كيونگسو لبخندي به تلاش كاي زد و دوباره پرسيد.
_بهم اعتماد داري؟
انگار زبونش بند اومده بود و نميتونست حرفي براي گفتن پيدا كنه پس تنها به تكون دادن سرش اكتفا كرد.
YOU ARE READING
£; Retaliation ;£
Fanfictionنام: تلافي ژانر: رمنس_درام_اسمات کاپل:چانبك_كايسو_چانكاي وضعيت: تمام شده نويسنده:Mary خلاصه فیک✍: قانون عجيبي ست من تو را دوست دارم،تو ديگري را و ديگري ديگري را...واينگونه است كه همه تنهاييم! رابطه چانيول و كاي با تمام ناهمواري هاش به خوبي پيش ميرف...