اكثر ادما احساسات عجيبي دارن،...
عاشق كه ميشن ارزو هاشون خلاصه ميشه تو حصار اغوش معشوق...
بوسه از لب هايي كه بهشون جون دوباره ميبخشه...
ولي...
بعضي ها هم هستن كه از عشق و عاشق بودن انتظار زيادي ندارن...
شايد فقط يه نگاه نگاهي كه قلب رو توي سينه ميلرزونه و به درد مياره!اما همون نگاه به هزار بار درد قلب مي ارزه ...
***
اونشب هر دو تا نيمه شب بيدار موندن و روي تغيير مقاله كار كردن و نزديك هاي صبح روي كاناپه خونه چانيول خوابشون برد.
***
چشم هاش با كمي سوزش باز شد، هوا كاملا روشن بود و اين يعني وقت زيادي رو از دست داده،
دستي به چشم هاش كشيد و به ساعت مچيش نگاهي انداخت از ده گذشته بود،
به طرف كاي كه توي بغلش خوابيده بود برگشت،
موهاي قهوه اي روشنش چشم هاشو پوشونده بود و لب هاي پفيش اويزون بود.
بوسه اي روي شقيقش گذاشت و سعي كرد اروم خودش رو از زير بدن كاي بيرون بكشه،
سري به يخچالش زد با ديدن خالي بودنش اهي كشيد،
به طرف اتاقش رفت و بعد از تعويض لباس هاش برگه نتي از روي ميزش برداشت و براي كاي ياد داشت نوشت،
برگه رو روي كانتر گذاشت و بعد از برداشتن كليدش از خونه بيرون زد.
كاي بعد از احساس خالي شدن زير بدنش از حس گرما و نشنيدن صداي ضربان قلب چانيول چشم هاشو باز كرد،
قلتي توي جاش زد و روي كاناپه نشست،
ملحفه نازكي كه روشون بود رو كنار زد و بلند شد: چانيول؟؟
وقتي جوابي نگرفت به طرف اتاق رفت و با خالي بودن خونه متوجه نبود چانيول شد،
ابي به دست و صورتش زد و به طرف اشپزخونه رفت كه برگه ياد داشت كوچيك رو ديد
" وقتي بيدار شدم يه پسر كيوت كوچولو توي بغلم بود با لب هاي اويزون كه دلم نيومد بيدارش كنم، خواستم براش صبحونه درست كنم كه ديدم يخچالم هر چي غذا بوده رو انداخته دور تا به خودش استراحت بده پس مجبور شدم برم و خريد كنم، اميدوارم تا برميگردم كيوتي بيدار نشده باشه"
كاي لبخندي به نوشته چانيول زد: پسر ديوونه.
چانيول رو دوست داشت خيلي زياد اما همونطور كه بقيه دوستاش رو دوست داشت،
تلاش ميكرد بتونه عشق چانيول رو توي قلبش جا بده ولي تا الان موفق نشده بود و اين مسئله بدجور اذيتش ميكرد.
YOU ARE READING
£; Retaliation ;£
Fanfictionنام: تلافي ژانر: رمنس_درام_اسمات کاپل:چانبك_كايسو_چانكاي وضعيت: تمام شده نويسنده:Mary خلاصه فیک✍: قانون عجيبي ست من تو را دوست دارم،تو ديگري را و ديگري ديگري را...واينگونه است كه همه تنهاييم! رابطه چانيول و كاي با تمام ناهمواري هاش به خوبي پيش ميرف...