Part 27

1.3K 330 216
                                    



آمدى جانم به قربانت،

ولى بمان!

ماندنت آنقدر شيرين است،

كه تمامِ دير آمدنت را

يك تنه جبران ميكند!

                                    ***

خسته تر از اوني بود كه حوصله مهموني رفتن داشته باشه اما مقابله كردن با سوهو انرژي زيادي ميخواست كه در توان چانيول نبود.

ميدونست بالاخره سوهو موفق ميشه و نتيجه دستور دادنش حضور چانيول توي اپارتمان لوكسش بود.

سوهو تو اشپزخونه مشغول اماده كردن كيك كوچيكي كه چانيول سر راه خريده بود شد و به چان اين اجازه رو داد توي وقت كوتاهي كه داره كمي اطراف خونه بگرده.

_ چان ميتوني كمكم كني؟؟

چانيول نگاهش رو از تابلو هاي نقاشي ونگوگ گرفت و با لبخند به طرف سوهو رفت.

+ من همين دو ساعت پيش توي اتاق عمل دستيارت بودم پس فقط ميتوني دستور بدي، حالا بگو كجارو بخيه بزنم.

سوهو خنديد و با چشم به قهوه ساز اشاره كرد: فعلا مواد لازم رو اماده كن ميخوام بيداري رو به چشم ها و مغزمون بخيه بزني.

چانيول شونه أي بالا انداخت، خوردن قهوه اونم توي ساعت هاي پاياني شب نميترسوندش، اون به هر حال هيچ شبي خواب درستي نداشت.

به طرف قهوه ساز رفت و مخزن پشتش رو كمي اب كرد و دكمه روشن رو زد.

و دقيقا زماني كه ميخواست به طرف سوهو برگرده و ازش قهوه بخواد صداي ملايم زنگ واحد بلند شد.

سوهو بدون اينكه نگاهي به چانيول بندازه از اشپزخونه خارج شد

_قهوه توي همون كابينت بالاست چان برش دار.

چانيول با حواس پرتي در كابينت رو باز كرد و بسته قهوه رو برداشت و هر از گاهي نگاهي به بيرون مي انداخت،

ديدي به در ورودي نداشت اما صداي داخل اومدن و صحبت اروم سوهو رو شنيد ، شونه أي بالا انداخت و تلاش كرد كنجكاويشو سركوب كنه،

دوباره سرش رو به پيمانه قهوه و فنجون هاي قهوه خوري كوچيكي كه مقابلش بود گرم كرد كه صداي پايي شنيد

اينبار نتونست خودش رو كنترل كنه و به طرف در اشپزخونه برگشت.

با چرخوندن سرش صداي فرد مقابل با ناله ضعيفي بلند شد.

_چان چان.

ناخواسته به چشمه ها تر كاي لبخند زد، و شايد همون لبخند كافي بود تا فاصله بينشون توسط كاي تموم شه و دست هاي گرمش دور بدن چان بپيچه.

_چان هيونگ...

لبخند چانيول عميق تر شد و همينطور كه كاي رو بيشتر توي اغوشش ميفشرد متوجه صداي بلند سوهو شد

£; Retaliation ;£ Where stories live. Discover now