د.ا.د لوییس:
در رو که باز کردم همه به جز دولسه هنوز توی نور یه شمع بیدار نشسته بودن. آب دهنم رو قورت دادم. خرج شمع روشن کردن رو به جون خریدن پس قضیه جدّیه. آخرین باری که خبر پیچید با یه دختر غیرمتعارف سر و سِرّی دارم به تجربهی جالبی نبود. اینها هم همین جور برای خودشون بُریدن و دوختن! آخه کولی!؟!؟ بابام از جاش بلند شد. یه گام با ترس عقب رفتم، دستهام رو به نشونهی تسلیم بالا بردم و ملتسمانه گفتم: «خواهش میکنم بابا... بذار توضیح بدم...»-«آره... بیا توضیح بده. بشین...»
دوستانه دستم رو گرفت و یه صندلی برام بیرون کشید. مامانم آرنجهاش رو روی میز گذاشت و با علاقه سمتم خم شد. نشستم و گفتم: «خوب... راستش...»
-«تو دوستش داری؟»
-«نه! مامان ما فقط...»
-«چرنده! تو دوستش داری! هیچ مردی رابطهاش با یه زن رو مخفی نمیکنه مگر این که دوستش داشته باشه.»
-«کدوو رابطه؟ مامان مزخرف نگو.»
بابام بهم سقلمه زد: «با مادرت درست حرف بزن بیتربیت.»
مامانم تند تند گفت: «بیا همین رو بگیر تا از دستت نرفته! این جا هیچ کس بهت زن نمیده!»
-«مامان تو نبودی اسم یه لشگر دختر ردیف کردی گفتی اینها هستن؟»
-«من فقط اسم دادم! حالا شاید قبول نمیکردن.»
-«تو فقط نیم ساعت دیدیش! من هم درست نمیشناسمش.»
-«در طول زندگی مشترکتون میشناسیش.»
-«آخه اگه اخلاقیاتش به من نخورد چی؟»
بابام رو شونهام زد: «همین که خوشگل و سالمه کافیه پسرم. اخلاقش با کتک درست میشه.»
مامانم بهش چشمغرّه رفت. انگشتش رو تهدیدآمیز جلوی صورتم تکون داد: «بفهمم دست روش بلند کردی پوستت رو میکنم ها!»
بابام از نظریهی خودش دفاع کرد: «من که میگم باید گربه رو دم حجله کشت.»
با عصبانیت پام رو زمین کوبیدم: «چی میگید برای خودتون؟ من که فعلاً زن ندارم! دعوا سر چیه؟»
بابام بهم پس گردنی زد: «هشششش! چرا سم میکوبی؟ بچه خوابه.»
لیام با خنده گفت: «ولی من میگم دختره رو بدبخت نکنید. لوییس بدشگونه.»
بابا یه سقلمه هم به لیام زد.
-«میشه فقط بخوابیم و بحث شیرین ازدواج من رو برای فردا بذاریم؟ من از خستگی هلاکم!»
به هم نگاه کردن و یواش یواش از دورم پراکنده شدن. شکمم مچاله شد و صدایی کرد. قابلمهی سوپ رو دید زدم ولی چیزی برای خوردن پیدا نشد. همه تا ته سهمشون رو خوردن و آخرین قطرهاش رو هم لیسیدن. سهم من رو هم سیسی خورد!
YOU ARE READING
Half-Blood
Fanfiction«دورگه» پایبند اقوام و اماکن نشو. انسان باش. بدون مرز! A Louis Tomlinson Fanfiction highest ranking: #4 in fanfiction