۸۶.دختر مَلّاک، همسر دهقان، معشوقه‌ی یاغی

827 223 147
                                    

(دو سال بعد، آگوست ۱۸۱۶، روستای سیِرا)
سیسی در حالی که سانتیاگو رو توی بغلش فشار می‌ده، پشتش رو به دیوار چسبونده و تلاش می‌کنه همراه با پسر گریونش زار نزنه. یکی از سربازها چراغ روی طاقچه رو با قبضه‌ی تپانچه کنار زد. چراغ افتاد و درست جلوی پای سیسی شکست. سیسی نفسش رو حبس کرد و پاهای برهنه‌اش رو عقب‌تر کشید. تیکه انداختم: «زیر چراغ دنبال هیکل گنده‌ی گابریل اسکیول می‌گردید؟»

کاپیتانشون فشار نوک شمشیر روی سینه‌ام رو بیشتر کرد و من ناچار شدم کمرم رو به دیوار فشار بدم تا از سوراخ شدن سینه‌ام جلوگیری کنم. یارو از لای دندون‌هاش غرّید: «خوشمزگی موقوف!»

سینه‌ام سوخت و لکّه‌ی سرخی روی سفیدی پیرهن پخش شد. سیسی جیغ زد: «بسه!»

گریه‌اش گرفت. هق‌هق‌کنان خودش رو روی دیوار سُر داد و روی زمین کز کرد. کاپیتان نوک شمشیرش رو چرخوند و من پلک‌هام رو به هم فشار دادم تا دادم درنیاد.

-«بگو ببینم آقای بانمکی که نمی‌دونی اسکیول کجاست! ″اورلان آریاس″ کجاست؟»

-«توی کارگاه لبنیاتش نیست؟»

-«″گاسپار ایبانِس″ چی؟»

-«لابد خونه‌شه.»

-«لابد حتی ″خواکین پریِتو″ هم نمی‌دونی کجاست!»

-«معلومه که نه! من که فضول در و همسایه نیستم! این سؤال‌ها رو از پیرزن‌های خاله‌زنک روستا بپرسید!»

-«برادرت کجاست؟»

-«خونه‌ی بابام نیست؟ هنوز فرصت نکردم بهش سر بزنم.»

-«این ماه رو کجا بودی؟»

-«مزارع ″بارون کاسیا″»

-«اون جا چه غلطی می‌کردی؟»

-«کار می‌کردم.»

-«مگه اربابِ این جا زمین نداره که روش کار کنی؟»

-«چرا. کارش رو تموم کردیم و رفتیم محصول بقیه‌ی منطقه رو برداشت کنیم.»

-«چرا؟»

-«واضحه کاپیتان. چون زندگی خرج داره.»

-«چرا باید حرفت رو باور کنم؟»

-«من از جناب بارون کاغذ با مهر و امضای خودشون دارم.»

-«چرا تو و این‌هایی که نام بردم همه با هم رفتید؟»

-«چون همه با هم پول لازم داریم! همه‌ی روستا همینن.»

-«چرا باقی کشاورزها نرفتن؟ چرا بارون فقط شما رو خواست؟»

-«ما سال پیش هم زودتر از بقیه کارمون رو تموم کردیم و رفتیم. جناب بارون از کارمون راضی بودن و امسال هم قبولمون کردن.»

-«″اورلان ″ که اصلاً کشاورز نیست! برای چی با شما اومد؟»

-«به من مربوط نیست که بخوام بازجوییش کنم کاپیتان. چرا خودتون نمی‌رید ازش بپرسید و زن و بچّه‌ی من رو بیش از این زهره ترک نکنید؟»

Half-BloodWhere stories live. Discover now