_57_

638 55 31
                                    

📌Smut📌

Zayn pove:

وارد اتاق شدم جلوی آینه پشت به من ایستاده بود و به خودش توی اون کت‌وشلوار زل زده بود.
لبخند کوچیکی زدم و به سمتش قدم برداشتم، دستامو از پشت دور کمرش حلقه کردم و سرمو رو شونه‌اش گذاشتم و منم مثل خودش زل زدم به خودمون تو آینه

دستاشو گذاشت رو دستام و لبخند زد. سرم رو کج کردم و لبام رو گذاشتم رو گوشش و آروم لب زدم ''همسرِ من'' و بوسه ریزی رو گوشش گذاشتم

چشماشو بست و دستامو کمی فشار داد. یکم جابه جا شدم و همونطور که دستامو نوازش وار حرکت میدادم تا به گردنش برسم روبه روش ایستادم.
درحالی که به چشمهای هم خیره بودیم دستمو گذاشتم روی کتش و درش آوردم
بعد از باز کردن اولین دکمه های پیرهنش شروع کردم گذاشتن بوسه های ریز و خیس روی سینه‌اش
نفسهای هری تندتر میشد و من به آخرین دکمه رسیده بودم، دوباره سرمو بردم چسبوندم به گوشش و لب زدم ''هریِ من'' آروم پیرهنشو از تنش سر دادم و اون روی زمین جلوی تخت افتاد.

گذاشتم کرواتش بمونه یکم ازش فاصله گرفتم و از توی جیب شلوارم گوشیم رو در آوردم و آهنگ آرومی پلی کردم و گذاشتم روی میز.
بعد سرم رو آوردم بالا و دستمو گرفتم به کرواتش و کشیدمش سمت خودم و این دفعه مقصدم لباش بود، آرومترین و با احساس‌ترین بوسمون رو داشتیم، بدون دخالت زبونامون و تمامش عشق بود.

لباش که بین لبام به آرومی حرکت میکرد و دستاش که توی موهام حرکت میکرد. بدون اینکه چشمامو باز کنم دستامو از روی کمرش به سمت سینه‌اش بردم و با یه فشار روی تخت انداختمش و خودم هم رفتم روی زانوهاش و پاهامو دو طرفش گذاشتم رو تخت.

از شر کتم خلاص شدم، دوباره سرمو بردم سمت گردن هری و زبونمو در آوردم و از کنار گوشش تا ترقوه هاش کشیدم سرشو کج کردن بود تا بهم فضای بیشتری بده
سرمو یکم جدا کردم و همونجارو فوت کردم، هیسی کشید و یهو جاهامون رو عوض کرد.
حالا اون روی شکمم بود یه نیشخند زد و خم شد سمتم لباشو چسبوند به گوشم و لب زد:
"Such a pretty face
On a pretty neck"

دستشو گذاشت رو دکمه‌هام و شروع به باز کردن کرد و دوباره لب زد:
"Driving me crazy, but i'm into it, but i'm into it, i'm kind of into it"

دندوناشو فرو کرد تو گردنم و ناخودآگاه آهی از دهنم بیرون اومد رفت پایین تر و زبونشو از ترقوه تا نیپلام کشید و دور نیپل چپم چرخوندش دستامو بردم پشتش و روی باسنش گذاشتم و آروم فشارش دادم
سرشو آورد بالا و با چشمای خمارمون زل زدیم به هم
این دفعه فرق داشت، اون دیگه کاملا مال من بود، شوهر من بود و بدنش مال من بود

هریِ نازم از گل نازک تره و اون هم منو دیوونه میکنه و هم لیتل دکتره منه که خودش درمونم میکنه.
نمیزاره تو تب دیوونگیش بمیرم و آرومم میکنه، اون هم مشکله و هم راه‌حل و هم کسی که از آخر حلش میکنه و منو نجات میده
با بوسه خیسی که روی شکمم گذاشت منو از فکر خودش بیرون کشید و به اینجا روی تخت توی اتاقمون آورد.
خودمو کمی بالا کشیدم و سعی کردم پیرهنمو در بیارم. هری یکم عقب رفت و با لبخند به لاو بایتایی نگاه کرد که وقتی من تو فکر بودم روی سینمو شکمم ایجاد کرده بود

Listen To My Heartbeat<By:Sarah.Styles[Z.S]Donde viven las historias. Descúbrelo ahora