✘p6✘

12.3K 2.1K 357
                                    

خنده روی لب های جونگکوک خشک شد. تازه یادش اومده بود که دوباره با تهیونگ تنها شده باید منتظر هر حرکت و حرف غیر منتظره ای باشه. براش جالب بود که هر بار یکی از برادر های مرد رو به روش از دستش نجاتش میدادن.

تهیونگ چند قدم به جلو اومد و جونگکوک به صورتش زل زد که کاملا جدی شده بود. یه دستش رو به میز کنارش تکیه داد و بعد از تکیه دادن بهش به پسر کوچیک‌تر نگاه کرد.

"پیدا کردن سئو جون برای ما خیلی مهمه، چون اون چیزی رو از ما دزدید که خیلی ارزشمنده. باید کمک کنی بتونیم پیداش کنیم."

جونگکوک با بیچارگی بهش نگاه کرد و نالید:

"اما من چیکار میتونم بکنم؟ من اصلا نمی‌دونستم همچین آدمی وجود داره! چطور میتونم کمک کنم؟!"

تهیونگ با ناخون‌هاش روی میز ضرب گرفت.

"مطمئن باش میتونی."

جونگکوک با شنیدن جمله ی مختصرش با کلافگی بهش نگاه کرد. بحث کردن با این آدم کاملا بی فایده بود، چون فقط چیزی رو قبول داشت که خودش میگفت. سعی کرد عصبانیتش رو کنترل کنه تا دوباره توی دردسر نیفته پس نفسش رو با صدا به بیرون داد و گفت:

"حداقل میتونم برم خونم و به کار و زندگیم برسم؟"

تهیونگ با چشم‌های باریک شده نگاهش کرد.

"آره..ولی فک نکن میتونی برای خودت ول بچرخی و هر غلطی میخوای بکنی، تمام حواسم بهت هست!"

چشم‌های جونگکوک از حرص پر شد. نمیفهمید این ادم رو به روش چرا انقدر به نشون دادن قدرتش علاقه داشت؟ اصلا مگه اشتباه به اینجا آورده نشده بود و به اشتباه کتک نخورده بود؟ پس الان خودش نباید کسی می‌بود که حق به جانبه؟

دندون‌هاش رو به هم سابید و گفت:

"فکر کردی هر چی بیشتر تهدید کنی بیشتر ازت میترسم؟"

تهیونگ هم متقابلا اخم‌هاش رو توی هم و دست‌هاش رو مشت کرد.

"مثل اینکه تنت میخاره.."

جونگکوک تا خواست جوابش رو بده تقه ای به در خورد و بعد همون مرد قد بلند در معرض دیدش قرار گرفت.

وقتی نامجون به داخل اومد اول از همه چشمش به جونگکوک افتاد و لبخندی زد. در رو بست و چند قدم به سمتش برداشت.

"سلام جونگکوک"

جونگکوک که باورش نمیشد نامجون داره به اسم خودش صداش میزنه، مکث کرد و با شوک به مرد رو به روش خیره شد. بعد از چند لحظه با لکنت به حرف اومد:

"سـ..سلام!"

نامجون سرش رو براش تکون داد و به طرف تهیونگ که هنوز دست به سینه بود و اخم غلیظی داشت برگشت.

"براش همه چیزو توضیح دادی؟"

تهیونگ با حرص به جونگکوک نگاه کرد و اخم‌هاش رو بیشتر توی هم کرد.

It's A Mistake ❢ VkookWhere stories live. Discover now