تهیونگ هم با آرامش وارد آب شد و بعد از تکیه دادن به کناره استخر، دستش رو به طرف جونگکوک دراز کرد.
"میخوای بیای تو بغلم؟"
جونگکوک از تعجب چشمهاش گرد شد و کمی از تهیونگ فاصله گرفت.
"دیوونه شدی تهیونگ؟"
تهیونگ با بیخیالی دست خودش رو کشید و به اطراف استخر نگاهی انداخت.
"باشه..ولی امیدوارم پشیمون نشی"
جونگکوک چشمهاش رو چرخوند و بعد از اینکه از پشت روی آب دراز کشید، با فشاری که به کناره استخر آورد با پاهاش خودش رو هل داد و روی آب حرکت کرد. دقیقا از چی باید پشیمون میشد؟
همینطور که روی آب حرکت میکرد متوجه چند تا دختر شد که با لبخند خاصی به جایی که تهیونگ ایستاده بود حرکت میکردن.
صاف داخل آب ایستاد و با نگاه کردن به اون طرف، متوجه قضیه شد. لبخند خاصشون و راه رفتن خاص ترشون برای نگاه فوق خاص تهیونگ بهشون بود.
چشمهاش رو یه دور چرخوند. اینجا هم دست برنمیداشت. سعی کرد توجهی نکنه و به شنا کردن خودش برسه اما صدای خنده اون دختر ها و زمزمه هایی که برای جونگکوک ناواضح بود اما مشخص بود انگلیسی حرف میزنن به طرز عجیبی اذیتش میکرد.
اصلا چطور ممکن بود توی استخر به این بزرگی و اونهمه آدم که در حال تفریح بودن صدای اون ها واضح به گوشش برسه؟
هر لحظه صدای پرناز اون دختر ها بیشتر روی مخش میرفت و تصمیم گرفت با شنا کردن بیشتر ازشون دور بشه تا نشنوه.
شنا کرد و به قسمت پر عمق آب رسید که آدمهای زیادی اونجا نبودن. از زیر آب بالا اومد و نفس راحتی کشید. حالا دیگه صدای آزار دهنده اونها رو نمیشنید و خداروشکر میکرد.
به کناره استخر تکیه داد و به انعکاس خودش توی آب نگاه کرد. یعنی تهیونگ و اون دختر ها الان داشتن چیکار میکردن؟
سرش رو با تردید به اون سمت چرخوند و از اون فاصله دور تهیونگ رو دید که با دختر رو به روییش با لبخند خاصی در حال حرف زدن بود و دختر های دیگه هم هر از گاهی میخندیدن و دستشون رو به بالاتنه ی برهنه پسر بزرگتر میکشیدن.
YOU ARE READING
It's A Mistake ❢ Vkook
Fanfiction《این یه اشتباهه》 -برای بار آخر ازت میپرسم سئوجون..اون کجاست؟ +قـ..قربان فکر کنم اشتباه گرفتین..من جونگکوکم.. جئون جونگکوک.. #Vkook /\/\/\/\/\/\/\/\/\/\/\/\/\/\/\/\/\/\/\ +واضح نیست که همش سعی داشتم مختو بزنم؟ -آره..ولی اینم واضحه که خیلی وقته مخم ز...