✘p17✘

10.8K 1.8K 366
                                    

جونگکوک بعد از نگاه بی حوصله ای که به تهیونگ انداخت هوفی کرد و از جاش بلند شد. دستاش رو از هم باز کرد و کش و قوسی به بدن خستش داد.

"فاز ددیا رو برندار تهیونگ..میخوام برم بخوابم دارم از خستگی میمیرم.."

تهیونگ هم از جاش بلند شد و دستی به گردنش کشید.

"اگه بهت زنگ زد سریع بهم بگو..هر چند فکر نکنم این موقع شب زنگ بزنه.."

جونگکوک خواب الود سری تکون داد و به طرف پله ها حرکت کرد که یک دفعه صدای زنگ گوشیش از طبقه بالا اومد. تهیونگ و کوک به همدیگه نگاهی کوتاه انداختن و بعد با بیشترین سرعتی که میتونستن از پله ها بالا رفتن.

کوک زودتر به اتاقش رسید با عجله به سمت گوشیش رفت و به شماره ی افتاده روی صفحه نگاه کرد.

"ناشناسه، باید خودش باشه!"

"جواب بده جونگکوک!"

تهیونگ با صدای نسبتا بلندی اینو گفت که پسر کوچیکتر بالاخره دکمه اتصال رو زد و منتظر شد فرد پشت خط شروع به حرف زدن کنه.

_"میبینم با وجود اونهمه پولی که از رئیس گرفتی هنوزم چشمات گرسنه‌است گربه صفت!"

جونگکوک که تیرش به سنگ خورده بود چشم هاش رو روی هم فشار داد. انگار هنوز زود بود بتونه با منبع اصلی این اتفاقات حرف بزنه. دوباره سعی کرد خودشو با تعریف های نامجون از سئوجون وفق بده و حداکثر تلاشش رو برای تبدیل شدن به اون ادم انجام بده.

"فضولیش به تو نیومده، خود رئیس چرا زنگ نزد؟"

_"خیلی خودتو دست بالا گرفتی سئو..فکر کردی انقدر ارزش داری که رئیس شخصا بهت زنگ بزنه؟"

جونگکوک نیم نگاهی به تهیونگ کرد که با تمام دقتش داشت به اون مکالمه گوش میداد و با برگشتن کوک به طرفش انگشت اشارش رو دور یه دایره ی فرضی چرخوند به معنی اینکه ادامه بده. جونگکوک که با این حرکت تهیونگ کمی خیالش راحت تر شده بود سرش رو تکون داد و دوباره به گوشیش که روی اسپیکر بود نگاه کرد.

"کارتو بگو!"

_"چرا از فرانسه برگشتی؟ تنت می‌خاره؟"

جونگکوک با شدت سرش رو بالا آورد و به تهیونگ زل زد که اون هم سرش رو به طرف کوک برگردونده بود. پس جنی و سئوجون تو فرانسه بودن. اما چطور باید میفهمیدن کجای فرانسه؟! مکثش انقدر طولانی شد که مرد پشت خط به حرف اومد:

_"نکنه گند زدی؟"

جونگکوک با این حرف چراغ‌های مغزش روشن شدن و شروع کردن به نور دادن. باید می‌تونست یه طوری آدرس جایی که سئوجون و جنی زندگی می‌کردن رو پیدا کنه. از اونطرف مطمئن بود جنی ارتباطش رو کاملا با خانواده ای که نامجون هیونگش میگفت زیاد در موردشون حرف نمیزد قطع نکرده.

It's A Mistake ❢ VkookDonde viven las historias. Descúbrelo ahora