✘p48_season2✘

10.4K 1.5K 1K
                                    

"خب تموم شد

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

"خب تموم شد."

بعد از دوباره باندپیچی کردنِ دست جونگکوک، بکهیون نفس عمیقی کشید و با خوشحالی بهش نگاه کرد که توی فکر بود. اخم ریزی کرد و صورتش رو دقیقا جلوی صورتش برد تا توجهش بهش جلب بشه.

"به چی فکر می‌کنی؟"

جونگکوک که از فکر عمیقش بیرون کشیده شده بود به پسر جلوش نگاه کرد و لبخند ضعیفی زد.

"چیزی نیست من فقط.."

دیگه حرفش رو ادامه نداد و بعد از چند لحظه کلافه هوفی کرد. بکهیون خودش رو جلوتر کشید و گفت:

"حرفامو زیاد باور نکردی نه؟ حتما هنوز داری به این فکر می‌کنی که دیگه دوستت نداره!"

جونگکوک سرش رو بالا آورد و غمگین بهش نگاه کرد.

"بهم گفت اگه جای سئوجونو بهش بگم می‌تونم برم و خونه خودم زندگی کنم."

نگاهش رو گرفت و با تکون دادن دست سالمش سعی کرد خودش رو توجیه کنه:

"من..من به هر حال قرار بود برم خونه‌ی خودم ولی وقتی اینطوری میگه.."

با صدای خنده بلند بکهیون حرفش رو قطع کرد و متعجب بهش زل زد. پسر قدکوتاه‌تر همینطور می‌خندید که جونگکوک با هول به سمت اون دو پسرِ دیگه نگاه کرد و متوجه شد نگاه تهیونگ این طرف افتاده.

تهیونگ‌ چند لحظه به بکهیون زل زدن و با چرخوندن نگاهش و انداختنش روی جونگکوک، پسر کوچیک‌تر لرزی به بدنش افتاد‌. این نگاه انقدر سرد بود که جدا اون رو می‌ترسوند.

سریع نگاهش رو گرفت و آب دهنش رو قورت داد‌. دوباره به بکهیون نگاه کرد که حالا خندش بند اومده بود و سعی می‌کرد تا خودش رو کنترل کنه.

"وای جونگکوک..نگو..نگو که باور کردی!!"

"یعنی..یعنی چی؟ نباید باور می‌کردم؟"

بکهیون که حالش بهتر شده بود تک سرفه ای کرد و با لبخند گشادی به جونگکوک نگاه کرد.

"داداشم خودش گفت از این خونه برو؟"

جونگکوک که نمی‌فهمید منظورش از این سوال چیه سرش رو به دو طرف تکون داد.

"آره..یعنی نه! من گفتم بذار برم خونه خودم و اونم همچین جوابی بهم داد."

It's A Mistake ❢ VkookWhere stories live. Discover now