✘p20✘

11.7K 1.7K 720
                                    

تهیونگ با چشم‌هایی که به خاطر مستی خمارتر از همیشه شده بود به جونگکوکی زل زد که داشت با چشم‌هاش التماس می‌کرد تا ولش کنه.

سرش رو جلوتر برد و لب‌هاش رو مماس با لب‌های پسر کوچیک‌تر نگه داشت. جوری که نفس نفس زدنشون باعث میشد لب‌هاشون اتصال کوتاه و جزئی ای پیدا کنه.

"حس خوبی بهت نمیده؟"

جونگکوک که حالا به حس های مختلفش گیجی هم اضافه شده بود با چشم‌های پر سوال به پسر بزرگ‌تر خیره شد.

"چ‌..چی؟"

تهیونگ با دیدن گیجی جونگکوک سرش رو کمی جلوتر برد و لب‌هاش رو به لب‌های پسر کوچیک‌تر فشرد، بدون اینکه حرکتشون بده و بعد از چند لحظه عقب رفت.

"این.."

جونگکوک آب دهنش رو قورت داد و چشم‌هاش تو چشم‌های پسر رو به روش دو دو زد. واقعا هیچ حس خوبی نداشت؟ منکر شدن اینکه حس بدی پیدا می‌کرد مسخره بود، اما پیش خودش که باید اعتراف می‌کرد سو سوی حس خوب رو می‌دید مگه نه؟

سکوتش انقدر طولانی شد که تهیونگ پوزخندی زد.

"حتی نمی‌تونی انکارش کنی..تو.."

دستش رو روی بدن جونگکوک از پایین تا بالا کشید و روی گردنش متوقف شد.

"عین برادرت.."

دستش رو دور گردن جونگکوک حلقه کرد.

"جوری نگاه می‌کنی که انگار بی گناهی"

گردن پسر کوچیک‌تر رو کمی توی دست‌هاش فشار داد که جونگکوک با ترس دستش رو روشون گذاشت.

"اون بازیگر خوبی بود..ولی تو چی؟"

سرش رو به گوش جونگکوک نزدیک کرد.

"واقعا بی گناهی؟"

جونگکوک با زور بیشتری که زد تهیونگ از فشار دست‌هاش کم کرد و اون ها رو دو طرف پسر‌ کوچیک‌تر روی دیوار گذاشت.

"اینو میدونی که تا می‌خوام یکم بهت نزدیک بشم برام تبدیل به سئوجون میشی؟"

آروم آروم سرش رو خم کرد و روی قفسه سینه جونگکوک گذاشت که پسر‌ کوچیک‌تر از تعجب نفسش برید.

"چرا باید انقدر بهش شبیه باشی؟ چرا باید هم‌سان باشین؟ چرا..چرا.."

جونگکوک نمیدونست باید چه عکس العملی نشون بده. تهیونگ تقریبا نامفهوم صحبت می‌کرد و هیچ موضوعی رو کامل بهش توضیح نمی‌داد که بفهمه چرا داره این‌ حرف‌ها رو می‌زنه.

دستش رو با تردید روی بازوهای تهیونگ گذاشت و اون‌ها رو فشار داد که تهیونگ بدون هیچ مخالفتی حصارش رو از دورش برداشت و سرش رو بالا گرفت.

جونگکوک به خاطر اتفاقاتی که تا چند لحظه پیش داشت میفتاد نمی.تونست درست به چشم‌های تهیونگ نگاه کنه و تصمیم گرفت به یقش زل بزنه.

It's A Mistake ❢ VkookWhere stories live. Discover now