چشمهای جونگکوک به سرعت گرد شد، باورش نمیشد تهیونگ نامزد داشته باشه! همه آدمهایی که نامزد دارن انقدر راحت برخورد میکنن و با بقیه لاس میزنن؟ هنوز با تعجب و چشمهای گرد بهش زل زده بود که تهیونگ خندش گرفت و دستش رو آروم به چونهاش کوبید.
"قیافتو اینجوری نکن، به من نمیاد نامزد داشته باشم؟"
جونگکوک سعی کرد دهن بازش رو ببنده و خودش رو جمع و جور کنه، چه عجیب!
"راستش فکرشم نمیکردم!"
تهیونگ نگاهی به ساعت مچیش انداخت و سوییچش رو از روی میز برداشت. به خاطر نبود رانندش خودش باید رانندگی میکرد.
"ممنون بابت کمکات، من دیگه باید برم چون همین الانشم دیر کردم، فعلا."
برای بار دوم دستش رو به چونه کوک که هنوز هم انگار توی شوک بود کوبید و رفت. با صدای بسته شدن در پسر کوچیکتر تکونی خورد و بعد از چرخیدن به در بسته زل زد.
"وای کیم تهیونگ کی فکرشو میکرد تو نامزد داشته باشی؟!"
ته دلش یجوری بود..اما نه جوری که خیلی بخواد بهش اهمیت بده..باورش نمیشد تهیونگ با وجود داشتن نامزد قبلا اونطوری لمسش میکرد..
"بیچاره نامزدش"
بعد شونه هاش رو بالا انداخت و به سمت پله ها رفت تا با جیمین حرف بزنه.
**
وقتی بالاخره به اون خونه رسید ترمز کرد و ایستاد. با نگاه کردن به ساعتش متوجه شد یه ربع دیر کرده. به خودش پوزخندی زد.
"نیومده داری نامزدتو از خودت نامید میکنی تهیونگ.. باعث خجالته!"
البته این حرفها رو باید جلوی خودش میگفت تا اون هم با خنده تصدیق کنه و اینطوری هر دوشون مثل همیشه بلند بلند شروع به خندیدن کنن.
از شیشه ماشین به بیرون نگاه کرد که دید لیسا داره آروم آروم و با اون کفش های پاشنه بلند قرمز به طرف ماشین میاد. وقتی به ماشین رسید درش رو باز کرد و به آرومی نشست.
"سلام..دیر کردی!"
"سلام..برام کاری پیش اومد، امیدوارم ناراحت نشده باشی!"
لیسا سرش رو به دو طرف تکون داد و خندید.
"نه مشکلی نیست فقط اینطوری حرف نزن که اصلا بهت نمیاد!"
"خواستم امشب شبیه جنتلمنا باشم، این بده؟"
تهیونگ با خنده گفت و لیسا سوت آرومی کشید.
"کیم تهیونگِ امشب رو ببین!"
تو راه، وضعیت همینطور به سکوت میگذشت که لیسا تصمیم گرفت اون سکوت رو از بین ببره و به حرف اومد:
"همه چی تو شرکت درست پیش میره؟"
"تقریبا، امشب قراره پدرم در مورد همین موضوعات یه چیزی رو بهت بگه."
YOU ARE READING
It's A Mistake ❢ Vkook
Fanfiction《این یه اشتباهه》 -برای بار آخر ازت میپرسم سئوجون..اون کجاست؟ +قـ..قربان فکر کنم اشتباه گرفتین..من جونگکوکم.. جئون جونگکوک.. #Vkook /\/\/\/\/\/\/\/\/\/\/\/\/\/\/\/\/\/\/\ +واضح نیست که همش سعی داشتم مختو بزنم؟ -آره..ولی اینم واضحه که خیلی وقته مخم ز...