✘p27✘

12.1K 1.8K 1.1K
                                    

جونگکوک واقعا خنگ نبود که نفهمه. در این حد هم احمق نبود که ندونه حس خودش هم مشابه تهیونگه. اما به معنای واقعی کلمه لال شده بود.

تهیونگ که دید نمی‌تونه از پسر کوچیک‌تر جوابی دریافت کنه سرش رو پایین تر برد و با گاز گرفتن چونش، آخش رو در آورد.

خندید و به چهره ی درهم رفته ی کوک نگاه کرد.

"اونطوری که نمی‌تونم صداتو بشنوم..حداقل شاید وقتی دردت بیاد یه صدایی از خودت تولید کنی!"

(#مرگ_بر_ذهن_کثیف)

قبل از اینکه اجازه عکس العملی رو به جونگکوک بده، دوباره لب هاش رو بین لب‌هاش گرفت و ایندفعه، عمیق تر بوسید.

تهیونگ دستش رو به همه جلی بدن کوک می‌کشید و بعد از چند لحظه، دست های جونگکوک آروم آروم بالا اومدن و پشت گردنش نشستن که باعث تعجب تهیونگ و برای لحظه ای از حرکت ایستادن لب‌هاش شد.

اما خیلی نگذشت که کوک رو بیشتر به دیوار فشار داد و حرکت لب‌هاش رو قوی تر کرد.

تهیونگ دستش رو روی کمر پسر کوچیک‌تر می‌کشید و دست‌های جونگکوک هم هر از گاهی توی موهای پسر بزرگ‌تر چنگ میشدن.

پسر بزرگ‌تر همینطور که لب‌های پسر کوچیک‌تر رو توی دهن خودش می‌کشید، یکی از دست‌هاش رو از کمرش جدا کرد و با گذاشتنش زیر زانوی جونگکوک، یکی از پاهاش رو بالا آورد و دور خودش گذاشت.

همینطور که کمر پسر کوچیک‌تر رو داشت، دستش دیگش رو زیر بدنش گذاشت و با بلند کردنش، جونگکوک هینی کشید و پای دیگش رو هم دور تهیونگ حلقه کرد.

تهیونگ همینطور که جونگکوک رو توی بغلش داشت به سمت پله ها رفت و با بالا رفتن از اولین پله جونگکوک دستش رو با هول به شونه تهیونگ کوبید.

"منو بزار زمین!!"

تهیونگ هم روش همیشگیش یعنی نادیده گرفتن حرف‌‌های پسر کوچیک‌تر رو در پیش گرفت و توی همون وضعیت به بالا رفتنش ادامه داد که باعث میشد پسر کوچیک‌تر محکم به لباس تهیونگ چنگ بزنه.

جونگکوک تنها چیزی که می‌دونست این بود که اصلا سبک نیست و این وضعیتشون برای هر دو خطرناک بود.

بالاخره به طبقه بالا رسیدن و جونگکوک نفسی از سر آسودگی کشید. تهیونگ وارد اتاقش شد و بعد از بستن در با پاش، جلو رفت و پسر کوچیک‌تر رو روی تخت گذاشت.

دست و پاهاش رو دو طرفش گذاشت و بعد از بوسه کوتاهی که از لب‌هاش گرفت، پایین تر رفت و لب‌هاش رو روی پوست خوش‌بوی گردن پسر کوچیک‌تر گذاشت.

گازهای ریزی که می‌گرفت باعث میشد تا جونگکوک بدن خودش رو که زیر پسر بزرگ‌تر بود تکون بده و هر از چند گاهی هیسی از سوزشش بکشه.

It's A Mistake ❢ VkookWhere stories live. Discover now