بیخیال فکر کردن شد و بعد از نگاه تیزی که به اون پسر انداخت به طرف تهیونگ برگشت که دوباره شروع به خوندن کتابش کرده بود.
"چقدر میکشه برسیم هاوایی؟"
تهیونگ بدون اینکه نگاهش رو از کتاب بگیره در جواب پسر کوچیکتر گفت:
"نُه ساعت و نیم."
جونگکوک چشمهاش گرد شد. نه ساعت؟ توی این همه ساعت دقیقا با وجود رئیسِ کم حرف کنارش باید چیکار میکرد؟
هوفی کرد و با حرص به اون کتاب لعنتی که بین انگشتهای کشیده تهیونگ قرار گرفته بود نگاه کرد. اون که سرگرمش نمیکرد، پس خودش باید سرگرمی رو برای خودش میساخت.
چند بار نگاهش بین پسر بزرگتر و کتاب چرخید و در نهایت تو یه حرکت اون رو از دستش کشید.
تهیونگ با تعجب سرش رو بالا آورد و با دیدن اینکه جونگکوک خودش رو عقب کشیده بود و کتاب رو با لبخند خبیثی ازش دور کرده اخمهاش توی هم رفت.
"بدش به من!!"
جونگکوک با شیطنت ابروهاش رو بالا انداخت و نچی کرد. پسر بزرگتر با حرص دستش رو دراز کرد تا کتاب رو بگیره که جونگکوک اون رو بیشتر از خودش فاصله داد تا دست تهیونگ بهش نرسه.
هر چقدر تهیونگ بیشتر دستش رو کش میداد، جونگکوک اون رو عقب تر میبرد جوری کم کم کتاب و دستش داشتن وارد دهن پسر کناریش میشدن.
"به نفعته تمومش کنی جئون!!"
تهیونگ دوباره غرید که جونگکوک خودش رو عقب کشید و با شیطنت گفت:
"خب بیا بگیــ.."
اما حرفش هنوز کامل تموم نشده بود که تهیونگ دستش رو پشت کمرش گذاشت و اون رو با شدت به طرف خودش کشید. جونگکوک هم محکم توی بغل پسر بزرگتر پرت شد و با چشمهای گرد شده به چشمهای پر حرصش زل زد که تو نزدیکی زیادی ازش قرار داشتن.
ضربان قبلش یک دفعه بالا رفت و تونست خشک شدن گلوش رو حس کنه. نفسهای گرم تهیونگ به صورتش میخورد و همین باعث میشد خشک شده بهش زل بزنه. چرا نمیتونست حرکت کنه؟
بعد از چند لحظه، با کشیده شدن کتاب از دستش، به خودش اومد و متوجه موقعیتشون شد. تا خواست به خودش بجنبه تهیونگ ولش کرد و دوباره صاف سرجاش نشست.
"اگه خیلی حوصلت سر رفته بخواب تا برسیم، اذیت کردن من راه خوبی برای سرگرم شدن نیست!!
تهیونگ با لحن معمولیای گفت که جونگکوک نفس عمیقی کشید و با برگردوندن سرش دستش رو روی قلب خودش گذاشت. به طرز عجیبی تند میزد!
YOU ARE READING
He Is My Boyfriend ❢ Vkook
Fanfiction《اون دوست پسر منه》 +باورم نمیشه..تو.. _آره خودمم، دوست پسرت. #Vkook °•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°• +راستش من شما رو نمیشناسم؟! _بذار از اول شروع کنیم. یونگی هستم، مین یونگی. قراره از این به بعد هم اسممو زیاد بشنوی و هم زیاد صداش کنی...