"قرارداد با شرکتِ "...." کامل تنظیم شده؟"
تهیونگ همینطور که به مدل های در حال عکس برداری نگاه میکرد به جونگکوک که کنارش ایستاده بود گفت و پسر کوچیکتر سری تکون داد.
"آره یه سری اشکالات جزئی بود که همونم رفع شد و.."
همون موقع گوشیش زنگ خورد و نگاهش رو از برگه های توی دستش برداشت. گوشی رو از جیبش در آورد و با دیدن اسم روی صفحه به تهیونگ نگاه کرد.
"من الان برمیگردم."
تهیونگ براش سری تکون داد و جونگکوک هم بعد از چند متر فاصله گرفتن ازش هوفی کرد و بی حوصله گوشیش رو جواب داد:
"الو.."
_"سلام پسرم! حالت خوبه؟!"
جونگکوک لبهاش رو روی هم فشار داد.
"مامان روزی چند بار زنگ میزنی حالمو بپرسی آخه؟! سرطانم داشته باشم به این زودی نمیمیرم!"
_"سرطان چیه پسرم چرا اینطوری حرف میزنی خب نگرانتم!"
"من خوبم خب؟ لازم نیست انقدر نگرانم باشی، من که بچه نیستم!"
_"چطوری نگرانت نباشم وقتی خونه نیستی و برای خودتم خونه نداری؟ فکر کردی تا کی رئیست میذاره پیشش بمونی؟ هر چقدر صمیمی باشین بازم رابطتون طوری نیست که بتونی همش پیشش باشی!"
جونگکوک لبخند خبیثی زد و سر خودش رو کج کرد و به تهیونگ نگاه کرد که داشت با اخم کوچیک همیشگیش با یکی از عکاس ها صحبت میکرد.
"من باید برات توی اولین فرصت یه چیزایی رو تعریف کنم مامان!"
_"چیزی شده؟!"
"نه نگران نباش.."
جونگکوک بعد از صاف ایستادن این رو گفت و با اخم ادامه داد:
"دیگه هم به حسابم پول نریز! یه درصد فکر کن که پدر بفهمه! میدونی بعد اون چه دردسری برات درست میشه؟!"
"_میدونم پسرم ولی آخه نمیشه که بدون پول.."
"من حقوق میگیرم مامان! قرار نیست بدون کارت پدر از گرسنگی بمیرم و اینکه من انقدرم احمق نیستم!"
پوزخندی زد که بعد از چند لحظه مکث صدای کنجکاو مادرش رو شنید:
_"منظورت چیه؟!"
"درسته که همیشه ول خرج بودم و همه هم فکر میکردین پس انداز ندارم ولی توی کارت خودم پول زیادی هست، از وقتی یادمه یه مقدارش رو کنار میذاشتم برای همچین روزی که بالاخره از خونه برم و میدونستم رفتنم از خونه نمیتونه بدون دردسر باشه!"
_"جونگکوک..تو داری..جدی میگی؟!!"
کوک خندید.
"آره انقدر پول دارم که بتونم باهاش خونه بخرم و.."
YOU ARE READING
He Is My Boyfriend ❢ Vkook
Fanfiction《اون دوست پسر منه》 +باورم نمیشه..تو.. _آره خودمم، دوست پسرت. #Vkook °•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°• +راستش من شما رو نمیشناسم؟! _بذار از اول شروع کنیم. یونگی هستم، مین یونگی. قراره از این به بعد هم اسممو زیاد بشنوی و هم زیاد صداش کنی...