روز آخر تفریح توی هاوایی بود و تهیونگ به طور اختصاصی تعیین کرده بود تا یه روز بیشتر بمونن و کارمندها بتونن کامل خوش بگذرونن و یک روز رو کاملا آزاد توی هاوایی تفریح کنن.
برای همین هم، به پیشنهاد یونگی استخر سر بازِ پشت هتل رو به مدت سه ساعت اجاره کرده بود و به کارمندهاش هم گفته بود که اگه دلشون میخواد میتونن این سه ساعت رو اینجا بگذرونن، که خب بعد از اون سیل تشکرها به سمتش روونه شد.
جونگکوک و جیمین کنار هم ایستاده بودن و با دهن باز به دخترا که بیکینی پوشیده بودن و پسرای شرکتشون زل زدن که هیکلهای عالیشون رو به رخ میکشیدن. دیروز هیکل مدل ها رو دیده بودن و طبیعی بود که خوب باشن اما انتظار نداشتن کارمندهای دیگه هم انقدر خوش هیکل باشن!
"جونگکوک بریم داخل آب؟"
جیمین مسخ شده گفت و جونگکوک هم با همون حالت جواب داد:
"من الان اسممو نمیدونم جیمین از من هیچی نپرس!!"
هوسوک دوتا دستهاش رو روی شونه های جیمین و جونگکوک کوبید که هر دو پسر تو جاشون پریدن.
"بهتون یاد ندادن اینجوری زل زدن به دخترا کار بدیه؟!"
به جونگکوک با چشمهای ریز شده نگاه کرد و ادامه داد:
"تو که اصلا نباید به کسی نگاه کنی چون خودت دوست پسر داری مگه نه؟"
"آ..آره هیونگ من فقط..داشتم..میدونی؟ من داشتم فکر میکردم که..که چقدر هیکلشون..یعنی لبخندشون چقدر قشنگه..آره!!"
جیمین هم تند تند سرش رو برای چرت و پرت گفتنای دوستش تکون داد. هوسوگ دهن باز کرد تا چیزی بگه که با دست جونگکوک که جلوش دراز شده بود با تعجب بهش نگاه کرد.
"هیونگ بیا دوتایی بپریم تو آب نظرت چیه؟"
هوسوک چند لحظه با شک به لبخند کوک و دستهاش نگاه کرد. چه یه دفعه! خواست بهش بگه نه اما به قیافه مظلومش نمیومد قصد بدی داشته باشه، در آخر، نفس عمیقی کشید و دستش رو توی دستش گذاشت.
"باشه بیا بپریم."
جونگکوک سرش رو تکون داد و همینطور که دست هوسوک رو توی دستش داشت، کنارش ایستاد و به استخر زل زد.
"بریم هیونگ، یک..دو..سه!"
با شماره سه، قبل اینکه هوسوک بپره، جونگکوک دستش رو از دستش بیرون کشید و کمی هلش داد تا نتونه از حالت نیم خیزش برای پریدن برگرده و هوسوک هم با فریاد بلندی توی آب افتاد.
با افتادنش تو آب، جیمین شکم خودش رو گرفت و زد زیر خنده اما خیلی نگذشت که جونگکوک بی هوا از پشت هلش داد و اون هم به سرنوشت هوسوک، یعنی فریاد زدن و با سر توی آب افتادن دچار شد.
YOU ARE READING
He Is My Boyfriend ❢ Vkook
Fanfiction《اون دوست پسر منه》 +باورم نمیشه..تو.. _آره خودمم، دوست پسرت. #Vkook °•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°• +راستش من شما رو نمیشناسم؟! _بذار از اول شروع کنیم. یونگی هستم، مین یونگی. قراره از این به بعد هم اسممو زیاد بشنوی و هم زیاد صداش کنی...