نایون حق به جانب، سهون خجالت زده، جیمین با سر پایین و یونگی با نگاهی پر از شیطنت روبهروی رئیس کیم ایستاده بودن. تهیونگی که از نگاهش آتیش میبارید و دست به سینه بهشون نگاه میکرد.
"تا حالا اسم تعطیلات دو نفره به گوشتون خورده؟"
نایون و سهون از پشت دست هم دیگه رو گرفتن و یونگی هم در کمال پررویی دستش رو روی بوتی دوست پسرش گذاشت که جیمین با خشونت دستش رو پس زد.
جونگکوک که پشت سر تهیونگ ایستاده بود دستش رو جلوی دهنش گذاشت و ریز ریز خندید. مطمئن بود اعصاب دوست پسرش به حدی خورده که به راحتی میتونه با چشمهاش لیزر بزنه و یه درختو قطع کنه.
یونگی زیر چشمی به نایون نگاه و آروم زمزمه کرد:
"یعنی بهش بگیم نامجون هیونگ و جین هیونگم دارن از هتلشون میان..؟!"
جیمین هم بهش نگاه کرد و پچ پچ کنان گفت:
"خفه شو یونگ!"
سهون که همچنان عرق میریخت آروم تر از همشون زمزمه کرد:
"من که گفتم کار درستی نـ.."
تهیونگ غرید و همشون دوباره سیخ سر جاشون ایستادن. نایون که داشت فکر میکرد دوست قدیمیش هر لحظه امکان داره زیر همین شن داغ دفنشون کنه با لکنت گفت:
"چطور..چطور میتونی دوباره بیای هاوایی و بین تجدید خاطره هات دلت هوای ما رو نکنه؟"
تهیونگ پوزخند زد.
"به راحتی! حتی فکر کنم قبل رفتن خیلی واضح بهتون گفتم که دلم مزاحم نمیخواد! مگه نگفتم؟!"
"تهیونگی بیخیال!"
جونگکوک از کنار دستش رو دور گردنش حلقه کرد و همینطور که با خنده به اون چهار نفرِ ترسیده نگاه میکرد ادامه داد:
"اتاقامون که یکی نیست! تازه اگه خیلی ناراحتی میتونیم جدا از هم وقت بگذرونیم.."
نگاهشو بهش انداخت و سرش رو کج کرد.
"نظرت چیه؟"
نایون دست سهونو گرفت و برگشت که به سمت ساحل بره. تو همون حال با مسخرگی گفت:
"تو خواب ببینین بتونین جدا وقت بگذرونین!"
جیمین هم معذب برای تهیونگ تعظیمی کرد، کلاه آفتابیش رو پایین تر کشید و با گرفتن گوشه ی لباس یونگی که دنبالش بیاد، دنبال نایون و سهون رفتن.
تهیونگ هوفی کشید و با بستن چشمهاش سعی کرد به اعصاب خودش مسلط باشه.
"اینا همه کارماست تهیونگی!"
جونگکوک با خنده گفت، جلوش ایستاد و ضد آفتاب رو از توی کیف ساحلیش که روی شونهاش بود در آورد. تهیونگ یه تای ابروش رو بالا انداخت و گفت:
BINABASA MO ANG
He Is My Boyfriend ❢ Vkook
Fanfiction《اون دوست پسر منه》 +باورم نمیشه..تو.. _آره خودمم، دوست پسرت. #Vkook °•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°• +راستش من شما رو نمیشناسم؟! _بذار از اول شروع کنیم. یونگی هستم، مین یونگی. قراره از این به بعد هم اسممو زیاد بشنوی و هم زیاد صداش کنی...