تهیونگ چونش رو گرفت و بعد از اینکه اون رو به خودش نزدیکتر کرد "مثلا" رو زمزمه کرد و بعد
لبهاش رو روی لبهاش گذاشت با گرفتن کمرش اون رو کاملا به خودش چسبوند.جونگکوک به جلو کشیده شد و دستهاش رو دو طرف صورت تهیونگی گذاشت که لبهاش رو روی لبهاش حرکت داد و مک آرومی به لب پایینش زد.
صدای هین کشیده ی جین به گوش هر دو پسر رسید و بعد پچ پچ های ریز اون دو نفر اما باعث نشد تا دو پسر کوچیکتر دست از کارشون بکشن. تهیونگ با شستش چونه ی جونگکوک رو پایین تر کشید تا تسلط بهتری به لبهای نیمه بازش داشته باشه و کوک که هر از گاهی دستهاش دو طرف صورت دوست پسرش چنگ میشدن، همراهیش میکرد.
بعد از چند لحظه جونگکوک آروم ازش جدا شد و چند میلی متر ازش فاصله گرفت. پیشونیش رو آروم به پیشونیش چسبوند و زمزمه کرد:
"انگار این کار فایده ای نداره."
نیم نگاهی به اون طرف انداخت و با خندهی ریزی ادامه داد:
"تنها فرقش اینه که رفتن پشت دیوار و فکر میکنن ما خبر نداریم که زل زدن بهمون، چه استتار خفنی!"
تهیونگ نیشخندی زد و بعد لبهاش رو روی هم فشار داد.
"پس باید یه چیز دیگه رو امتحان کنیم."
جونگکوک کنجکاو بهش نگاه کرد اما با حس دستهای تهیونگ روی بدنش که از زیر لباسش رد شده بود منظورش رو متوجه شد.
لب خودش رو گاز گرفت که همون موقع تهیونگ سرش رو توی گردنش فرو کرد و اون رو با چرخوندش کابینتها چسبوند جوری که حالا جونگکوک میتونست مستقیم اون دو نفر رو ببینه که همچنان بهشون زل زده بودن.
"فکر کنم جدی جدی منتظرن پورن زنده..آه..!!"
با مکی که تهیونگ به قسمت حساس گردنش زد زمزمهاش تبدیل به باز شدن دهنش و ناله ای شد.
موهای پشت سر تهیونگ رو چنگ گرفت و آروم اسمش رو صدا زد:
"تهیونگ..!"
اما صدا زدنش همزمان شد با مک بعدی ای که به گردنش زده شد و چنگی که تهیونگ از بوتیش گرفت.
YOU ARE READING
He Is My Boyfriend ❢ Vkook
Fanfiction《اون دوست پسر منه》 +باورم نمیشه..تو.. _آره خودمم، دوست پسرت. #Vkook °•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°• +راستش من شما رو نمیشناسم؟! _بذار از اول شروع کنیم. یونگی هستم، مین یونگی. قراره از این به بعد هم اسممو زیاد بشنوی و هم زیاد صداش کنی...