جونگکوک همینطور که با نارضایتی به لباسهای خودش نگاه میکرد و غر میزد نچی کرد و نگاهش رو به نایون داد.
"فکر کنم مجبورم همینطوری.."
اما با کشیده شدن مچ دستش و افتادنش روی مبل حرفش نصفه موند.
"وقت برای رقصیدن زیاده! فعلا.."
این تهیونگ بود که دوست پسرش رو کنار خودش نشونده بود اما قبل اینکه حتی اون هم بتونه حرفش رو تمون کنه نایون لباس جونگکوک رو کشید و بلندش کرد. بدون هیچ صبری پیرهنش رو از داخل شلوارش در آورد، کراواتش رو باز کرد و بعد از پرت کردن توی صورت تهیونگ دوتا دکمه اول لباسش رو باز کرد.
"عالی شدی!!"
نایون با ذوق و چشم های براق گفت که تهیونگ هوفی کشید.
"نایون رو اعصاب من نرو!"
تهیونگ این رو گفت و خواست دست جونگکوک رو بگیره اما نایون زودتر از اون دستش رو پس زد و کوک رو عقب کشید.
"ما میریم برقصیم!"
"من چی گفتم؟!"
"من رو اعصابت نمیرم من فقط میخوام برم برقصم!"
نایون همینطور که کوک رو بیشتر پشت خودش قایم میکرد میگفت و تهیونگ کم کم اخمهاش توی هم میرفت.
"تو برو برقص مشکلی نیست ولی جونگکوک.."
"میشه یه نفر از منم نظر بپرسه؟!"
جونگکوک جوری که انگار کار اشتباهی کرده باشه گفت و نایون و تهیونگ ساکت بهش زل زدن. جیمین هم که اون وسط خیلی احساس اضافی بودن میکرد جمع تر نشست.
تهیونگ دستی توی موهای خودش کشید جوری که چند تا از تار موهاش روی پیشونی و چشمهاش افتادن، شاید دلیل اینکه دلش نمیخواست جونگکوک برقصه کلافه و عصبی بودن خودش بود، چرا الکی اذیتش می کرد؟
"باشه برین."
جونگکوک خواست خوشحال لبخند بزنه اما با دیدن چهرهی تهیونگ لبخندش خشکید.
"تهیونگی..ناراحت شدی؟!"
تهیونگ بهش نگاه کرد.
"چرا باید ناراحت بشم؟"
جونگکوک به طرفش رفت و به سمتش خم شد.
"نه!"
دستش رو جلو برد، توی موهاش فرو کرد و موهای افتاده توی صورتش رو بالا کشید. با کنجکاوی و چشمهای ریز شده چند لحظه بهش زل زد و در نهایت ایستاد.
"جیمین نمیخوای بری برقصی؟!"
جیمین با شنیدن حرف جونگکوک جا خورد.
"من؟!"
"آره تو! میدونی رقصیدن یعنی چیه یا توضیح بدم؟!"
جونگکوک با خباثت گفت و جیمین هم توی اون لحظه دلش میخواست بره و موهای دوستش رو دونه دونه بکنه اما خب، رئیس کیم اینجا نشسته بود و چنین چیزی امکان پذیر نبود!
KAMU SEDANG MEMBACA
He Is My Boyfriend ❢ Vkook
Fiksi Penggemar《اون دوست پسر منه》 +باورم نمیشه..تو.. _آره خودمم، دوست پسرت. #Vkook °•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°• +راستش من شما رو نمیشناسم؟! _بذار از اول شروع کنیم. یونگی هستم، مین یونگی. قراره از این به بعد هم اسممو زیاد بشنوی و هم زیاد صداش کنی...