صدای جیغ و خنده های مستانه بقیه توی صدای بلند و کر کننده آهنگی که از باند های بزرگی در حال پخش شدن بود گم شده بود. دخترها و پسرهای زیادی وسط رو اشغال کرده بود و بین رقص نور های زیادی مشغول رقصیدن بودن.
"جونگکوک انقدر نخور دیگه بسه!"
جونگکوک بدون توجه به حرف سهون که با لحن حرصی ای هم گفته شده بود بطری مشروب با لذت بالا برد و قلوپ دیگه ای ازش خورد و همینطور که اون مایع تلخ رو قورت می داد، بدنش رو همراه آهنگ تکون می داد.
بالاخره لب هاش رو از سر بطری جدا کرد و با نگاه کردن به چشم های عصبی سهون، با لحن کش داری گفت:
"ولم کن سهــــــون!! می خوام امشب خوش بگذرونم"
دوباره خواست لب هاش رو به اون بطری برسونه که سهون با حرص اون رو از دستش کشید و بهش توپید:
"بسه دیگه..کاملا مست شدی!!"
جیمین پوفی کرد و همینطور که دستش رو پیشونیش بود و چشم هاش رو می مالید گفت:
"فاک یو جونگکوک..من که امشب نمیبرمت خونت.."
جونگکوک از جاش بلند شد و تلو تلو خوران عقب رفت. بعد از مدت ها می خواست یه شب کاملا آزاد باشه و مست کنه اما انگار اون دو نفر نمی خواستن چنین اجازه ای بهش بدن.
"فـ..فاک به هردوتون..من هر چی دلم بخواد امشب میخورم فهمیدین یا نه؟"
همینجور عقب عقب می رفت و انگشت وسطش رو بهشون نشون می داد که محکم از پشت به یه نفر برخورد و آخ بلندی گفت. برگشت تا ببینه کی جرئت کرده پشتش بایسته و دهنش رو باز کرد تا فحش هاش رو پشت سر هم ردیف کنه اما همین که برگشت زبونش بند اومد.
دستش رو جلوی دهنش که به خاطر فحش باز اما حالا به خاطر حیرت باز تر شده بود گذاشت و چشم هاش گرد شد. باورش نمیشد همچین قیافه فرشته گونه ای توی کره وجود داشته باشه. اون قد و بالا، اون تیپ و قیافه، خدا واقعا براش وقت گذاشته بود.
پسر رو به روش هنوز با یه قیافه گیج و نسبتا عصبی بهش خیره بود که جونگکوک جلوتر رفت و همینجور که نگاه شیفتش رو به سمتش پرت می کرد، دستش رو روی قلبش گذاشت.
"کی آسمون سوراخ شد و تو افتادی پایین لعنتی!!"
پسر رو به روش اخم غلیظ تری کرد و خودش رو کمی عقب کشید. همینطور که قیافش از انزجار جمع شده بود گفت:
"به من نزدیک نشو"
جونگکوک که حس می کرد با شنیدن اون صدای فوق العاده بم داره پس میفته هومی کرد و چند بار پلک زد.
"آخه چرا؟ حس نمی کنی خیلی به هم میایم؟"
دهن پسر بزرگ ترباز شد تا حرفی بزنه که صدای دیگه ای مانع شد:
YOU ARE READING
He Is My Boyfriend ❢ Vkook
Fanfiction《اون دوست پسر منه》 +باورم نمیشه..تو.. _آره خودمم، دوست پسرت. #Vkook °•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°• +راستش من شما رو نمیشناسم؟! _بذار از اول شروع کنیم. یونگی هستم، مین یونگی. قراره از این به بعد هم اسممو زیاد بشنوی و هم زیاد صداش کنی...