"مگه بهت نمیگم صاف به جلو نگاه کن؟!"
نایون با صدای جیغ مانندی به مدل روبهروش گفت که جیمین مثل همیشه توی جاش پرید و دستش رو روی قلبش گذاشت.
"جیمین برو و یونگی رو صدا بزن و بگو بیاد اینجا، پیش هوسوکه."
جیمین چشمهاش رو چرخوند و خواست بگه "چرا من؟" اما با دیدن نگاه عصبی نایون ترجیح داد جون خودش رو دوست داشته باشه و حرفش رو گوش بده.
چرخید و همینطور که با سر دنبالش میگشت بالاخره پیداش کرد. یکی از مدلها کنارش ایستاده بود و با نهایت لوندی در حال حرف زدن باهاش بود اما چیزی که برای جیمین عجیب بود و باعث شد مکثی کنه و بایسته این بود که یونگی هر از گاهی نگاهی بهش مینداخت و لبخند مصنوعی ای بهش میزد که از صد فرسخی هم مشخص بود.
ابروهاش رو بالا انداخت. از کی تا الان یونگی به جای لاس زدن با دخترها یه جوری باهاشون رفتار میکرد که انگار منتظره حرفشون تموم شه؟!
سعی کرد تعجبش رو مخفی کنه و به طرفش رفت. یونگی با دیدن اینکه جیمین بهش نزدیک میشه صاف ایستاد و لبخند مکش مرگایی به دختر کنارش زد.
"بعدا حرف میزنیم عزیزم!"
جیمین جلوش ایستاد و به دختر نگاه کرد که خوشحال راهش رو کشید و رفت. دقیقا چرا مین یونگی اونم با این وضع تابلو باید جلوش تظاهر میکرد که داره با یه دختر لاس میزنه؟!
"چیزی شده جیم؟"
جیمین لبش رو از داخل نامحسوس گاز گرفت و نگاهش رو به طرف پسر روبهروش چرخوند. اسمش رو مخفف کرده بود..
"حتما باید چیزی شده باشه که بهت سر بزنم یونگ؟"
مقابل به مثل..کار مورد علاقه ی جیمین! درسته هوسوک گفته بود حداقل تظاهر کنن که با هم دوستن اما با شروع افراطانهی یونگی، چرا خودش هم افراط نمیکرد؟!
ابروهای یونگی بالا رفت و لبخندش عمیق تر شد.
"البته که نه! از نزدیک دیدنت حس بهتری میده!"
یونگی هم مقابل به مثل شدیدتری کرد. هوسوک ازشون خواسته بود تظاهر کنن اما وقتی جیمین لاس ریزی باهاش زده بود، مطمئنا اون هم بهترش رو تحویلش میداد.
"چه عجیب که انقدر حسمون شبیه به همه.."
جیمین گفت و با نزدیکتر شدن بهش زمزمه کرد:
"دوست خوب من!"
"البته که همینطوره.."
یونگی هم نزدیک تر بهش ایستاد و ادامه داد:
"دونسنگ من!"
دو پسر با چشمهای تیزشون به هم نگاه میکردن و هر دو میدونستن بازی جالبی رو بین خودشون شروع کرده بودن.
YOU ARE READING
He Is My Boyfriend ❢ Vkook
Fanfiction《اون دوست پسر منه》 +باورم نمیشه..تو.. _آره خودمم، دوست پسرت. #Vkook °•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°• +راستش من شما رو نمیشناسم؟! _بذار از اول شروع کنیم. یونگی هستم، مین یونگی. قراره از این به بعد هم اسممو زیاد بشنوی و هم زیاد صداش کنی...