•°• p24 •°•

20.1K 2.8K 1.5K
                                    

جونگکوک بعد از اینکه کاملا به رئیس متعجبش لم داد، دست‌هاش رو از هم باز کرد و با ذوق گفت:

"حالا وقت اینه که دوتا دوتا بریم و سوار اون جت اسکی های دونفره بشیم، کی با من می‌شینه؟"

برخلاف لحنش که انگار خیلی مشتاق بود، نگاهش به ترسناکی جهنم بود، جوری که کسی جرئت نکرد دستش رو بالا بیاره و موافقتش رو اعلام کنه‌‌.

جونگکوک با همون نگاه تهدید آمیز، راضی به تمام افراد نگاه می‌کرد تهیونگ با تعجب نگاهش رو از چهره‌های ترسیده کارمند‌هاش گرفت و همین که خواست خودش رو خم کنه و چهره جونگکوک رو ببینه، پسر کوچیک‌تر آهی کشید و گفت:

"ای بابا! انگار کسی دلش نمی‌خواد با من بشینه..چرا آخه؟"

تهیونگ که از این وضعیت تعجب کرده بود دهنش رو باز کرد تا حرفی بزنه اما جونگکوک بهش مهلت نداد؛

"حالا نوبت کساییه که می‌خوان با رئیس کیم بشینن، کی دلش می‌خواد؟"

ایندفعه هم نگاه جونگکوک به کارمندها به همون وضعیتِ تهدید آمیز بود، با این فرق که به خاطر تهدید قتل چشم‌هاش برق میزد.

پسر و دختر‌های رو‌به‌روش که با دیدن این نگاه ترسیده بودن سرجاشون خشک شدن، اما چند دختر جرئت کردن آروم آروم دستشون رو بالا بیارن که جونگکوک از کوریِ دید تهیونگ نسبت به خودش استفاده کرد و آروم انگشت شست خودش رو روی گردن خودش به معنای اینکه دخلشونو میاره کشید.

پسر بزرگ‌تر که مطمئن بود یه جای کار می‌لنگه خواست چیزی بگه اما جونگکوک به طرفش برگشت و دوباره زودتر به حرف اومد:

"ای وای رئیس کیم!! انگار من و تو مجبوریم باهم بشینیم!"

تهیونگ به جونگکوکی که حالا رو‌به‌روش ایستاده بود پوزخندی زد و گفت:

"الان مثلا ناراحتی؟"

"البته!"

"پس چرا به زور داری نیشتو می‌بندی؟"

جونگکوک که فهمید بازم داره خیلی ضایع رفتار می‌کنه تک سرفه ای کرد و همینطور که حداکثر تلاشش رو می‌کرد تا مظلوم به نظر بیاد گفت:

"خنده های عصبیه تهیونگی!"

همون موقع یونگی کنارشون ایستاد و روبه جمعیت بلند گفت:

"کی دلش می‌خواد با من بشینه؟"

۹۰ درصد دختر‌ها دستشون رو بالا بردن و تکون تکون می‌خوردن تا انتخاب بشن. یونگی چشم‌هاش رو چرخوند و با دیدن جیمین که اخمو خودش رو پشت بقیه قایم می‌کرد لبخند گشادی زد و با گرفتن انگشتش به طرفش بلند گفت:

"عالیه پارک جیمین تو انتخاب شدی!!"

جیمین با چشم‌های گرد شده خواست چیزی بگه که یونگی برگشت تا به سمت جت اسکی ها بره و بلند گفت:

He Is My Boyfriend ❢ VkookWhere stories live. Discover now