جونگکوک با استرس در حموم رو باز کرد و همینطور که خودش رو پشتش مخفی کرده بود سرش رو بیرون برد و تهیونگ رو در حال خاموش کردن سشوار و دست کشیدن توی موهاش دید.
پلکهاش رو روی هم فشار داد و زیر لب به شانسش لعنتی فرستاد. اما خب با این لعنت فرستادنها مشکلی حل نمیشد. چشمهاش رو باز کرد و با گرفتن قیافه مظلومی به خودش، به رئیسش نگاه کرد.
"تهیونگی!"
تهیونگ با شنیدن صدای جونگکوک دست از کارش برداشت و بهش زل زد که فقط سر و گردنش از پشتِ در حموم مشخص بود.
جونگکوک لبخند استرسیای بهش زد و توی همون حال سعی کرد کلماتش رو پیش هم ردیف کنه.
"به جای اینکه دو ساعت به این فکر کنی که یک جمله رو چطور تبدیل به ده تا جملهی بی سر و ته کنی، بهتره همون یه جمله رو از اول بگی تا هم منو راحت کنی هم خودتو!"
تهیونگ با بی حوصلگی گفت که کوک با شنیدن این حرفها بادش خوابید. تازه داشت یه داستان خوب برای سر هم کردن پیدا میکرد!
"باشه..حالا که اینطوری میگی.."
لبخند دندون نمایی زد و ادامه داد:
"باکسر اضافه داری؟"
تهیونگ به وضوح جا خورد و با نگاهی پر از تعجب به پسر کوچیکتر زل زد. جونگکوک که میترسید این آرامش قبل طوفان باشه تند تند و با هول گفت:
"تقصیر خودته دیگه! باکسرام تو اون دوتا چمدونی که نذاشتی بیارم جا موند و الان بی در و پیکر شدم!"
بعد از چند لحظه تهیونگ پوزخندی زد و به طرف بالکن راه افتاد.
"فکرشم نکن!"
جونگکوک که انتظار مخالفت رو داشت نیشخندی زد و بلندتر گفت:
"باشه من که بدون باکسر راحتم فقط تمام شلوارام تنگن و فکر نمیکنم اینطوری صحنه جالبی به چشمات بخوره رئیس کیم! مخصوصا امشب که قراره یکی از اون شلوارام که چرم براقه و انقدر جذبه که پا درد میگیرم رو بپوشم!"
تهیونگ با شنیدن این حرفها، سرجاش خشک شد و ایستاد که جونگکوک با دیدن این حالتش، هیجانش بیشتر شد و لحن خبیثی ادامه داد:
"به این فکر کن که بقیه با دیدن این صحنه چقدر قراره به وجد بیان اونم در حالی که باید کل شب کنار تو باشم و بعد از پایین تنه من اولین جایی که چشمهاشون میره روی چهرهی جذاب و نورانی توعه!"
چند ثانیه بعد، تهیونگ بدون اینکه به پسر کوچیکتر نگاه کنه باکسر رو به طرفش گرفته بود و زیر لب به زمین و زمان فحش میداد.
جونگکوک همینطور که با خنده لب پایین خودش رو گاز گرفته بود باکسر رو از دستش گرفت که رئیسش با حرص بهش نگاه کرد.
YOU ARE READING
He Is My Boyfriend ❢ Vkook
Fanfiction《اون دوست پسر منه》 +باورم نمیشه..تو.. _آره خودمم، دوست پسرت. #Vkook °•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°• +راستش من شما رو نمیشناسم؟! _بذار از اول شروع کنیم. یونگی هستم، مین یونگی. قراره از این به بعد هم اسممو زیاد بشنوی و هم زیاد صداش کنی...