( سلام سلام گفتم همین اول کاری بهتون بگم که این پارت اسمات داره 😅
دوستان من هیچچچچ تجربه ای تو نوشتن اسمات ندارم و این اولین متن خاک برسری هست که دارم مینویسم🤣😂
پس به بزرگی خودتون ببخشید اگه چرت و پرت بود😁)بعد از رفتن سونگ می و یان ، ژان به اتاق کارش رفت تا کارهای عقب افتاده این چند روزش رو انجام بده . یه دوش سریع گرفتم به اتاق ژان رفتم اینقدر درگیر کار بود که حضور منو تو اتاق متوجه نشد
روی صندلی روبه رویش نشستم . سرش رو بالا اورد بهم نگاه کرد. بهش لبخندی زدم دستم طرفش دراز کردم
ییبو : بیا اینجا
ژان از روی صندلیش بلند شد به طرفم اومد دستم گرفت .
ییبو : بشین رو پاهامژان خندید روی پاهام نشست دستم رو دورش حلقه کردم کشیدمش طرف خودم
عطر تنش داشت دیونم میکرد دیگه بیشتر از این نمیتونستم جلوی خودمو بگیرم
همینجور که روی پاهام نشسته بود از روی صندلی بلند شدم ژان دستش رو دور گردنم انداخت سعی کرد بیاد پایین
ژان : چیکار میکنی دیونه تازه دست و پاهات خوب شدن بزارم زمین
ییبو : هیچی نگو من خوبم
ژان روی تخت گذاشتم خودمو روش انداختم لبام روی لباش گذاشتم شروع کردم به بوسیدنش . کنترلی روی حرکاتم نداشتم به شدت لباش گاز گرفتم صدای اخ ژان منو به خودم اورد لبام ازش جدا کردم . خون روی لبای ژان پاک کردم با صدای بم شدم گفتم
ییبو : ببخشید نمیخواستم اینقدر خشن باشم
ژان خندید دستش رو کرد تو موهام ، منو کشید سمت خودش لبش رو به گوشم چسباند
ژان : لازم نیست معذرت خواهی کنی
با یه حرکت جامون رو عوض کرد لبای داغش جای جای گردنم بوسید دستم روی باتش گذاشتم به خودم فشار دادم دیک هامون به هم خورد دیگه نتونستم جلوی ناله هامون بگیرم . دستم به طرف دکمه لباس ژان بردم دونه دکمه هاشو باز کردمیا یه حرکت تیشرت خودمو از تن در اوردم ژان رو کنار زدم خودم انداختم جای جای گردنش رو مارک زدم دستم از روی شکمش رد کردم بردم توی شلوارش دیکش رو گرفتم خودمو پایین کشیدم با زبانم از گردن تا نیپلش رو لیس زدم نیپلش رو توی دهنم بردم
ژان : اهه ییبو
سفتی دیکم داشت اذیتم میکرد از روی ژان بلند شدم شلوارم در اوردم . تمام وجودم پر میزد واسه یکی شدنمون
دستم به کمر شلوار ژان بردم . ژان کمرش رو بلند کرد شلوارش رو از پاهاش در اوردم
YOU ARE READING
IDENTITY☠︎
Actionوانگ ییبو ؛ بهترین افسر دایره ی جنایی ، یکسال تمام در تعقيب و گریز با رئیس مرموز باند مواد مخدریه که کسی چیزی ازش نمیدونه . از طرفی شیائو بزرگ نابغه کم سن و سال صاحب فروشگاه های زنجیره ای شیائو ، علاقه خاصی به ییبو داره ... دلیل این علاقه چیه ؟