تهیونگ داشت برای یه روز شلوغ دیگه برای دانشگاهش اماده میشد هم اتاقیشم طبق معمول خواب بود .
هر روز صبح ، اون یه هم اتاقی مفید میشد و یونی رو بیدار میکرد ، بنابراين در هیچ کلاسی یونگی دیرش نمی شد و چون بیدار کردن یونگی سخته براش مثل یه ماموریت بود .
تهیونگ کنار هم اتاقیش رفت و دهنش رو برای فریاد زدن " بیدار شو عوضی " نزدیک گوش یونگی قرار داد
یونگی در حالت دفاع از تخت بلند شد اون یه خواب لعنتی خیلی عمیق داشت و وقتی که ته نزدیک گوشش داد میزد احساس میکرد تو جنگ جهانی اول یا همچین چیزی عه
یونگی وقتی فهمید جنگ جهانی ای در کار نیست به ته غر زد " هرگز دیگه این کار لعنتی رو تکرار نکن "
" تو بهم گفتی هر کاری برای بیدار شدنت بکنم " در خوابگاه رو باز کرد و قبل رفتن به یونگی یاداوری کرد که دیر به کلاسش نره
پسر با سیلی از مردم رو به رو شد خودش رو از لابه لای آنها رد کرد این شلوغی به ندرت اتفاق می افتاد ، پس باید اتفاق مهمی رخ داده باشه .
درحالی که تهیونگ داشت رد میشد به یکی برخورد کرد و گوشیش رو زمین افتاد وقتی اومد تلفن رو برداره دید یکی دیگه تلفن رو برداشت و بهش داد ، اون شخص خندید و گفت " جمعیت خیلی زیاده درست میگم ؟"
تهیونگ بعد گرفتن تلفن دهنش به شکل o در اومد اون همون پسر ای بود که توی کافه کار میکرد ولی اون نمی دونست که اون جونگکوکه
" واو تو خيلي هاتی " ته بدون هیچ فکری اون حرف رو زد .
"مرسی ؟ ولی به طرز عجیبی چاپلوسانه گفتی ببخشید، یکم رکم "
"لعنت به هرچی کیوته تو عالی ای " ( اتصالی کرد بدبخت )
جونگکوک نتونست خنده شو رو کنترل کنه پس خنده ای آزاد کرد و ساعتش رو چک کرد الان وقتش بود
"کلاس من یکم دیگه شروع میشه بعدا میبینمت " و بدون منتظر موندن برای کلمه ای از پسر رفت
"بابای دوست پسر آینده ام یا شاید همسرم ؟ "
جونگکوک با گیجی برگشت " چی !؟ "تهیونگ وقتی جونگکوک برگشت به سرعت چشماش رو به سقف داد و دوباره به جونگکوک نگاه کرد " من نبودم " اون به چند بچه بدون هیچ فکری اشاره کرد " فکر کنم اونا بودن " و به طرف کلاسش رفت و به سرعت گوشیش رو در اورد .
T : خدای من
T: قلبم
T:نفسم
T: واییییییJ : آسمی چیزی گرفتی ؟
T : نه عوضی
T: من با همسر آینده ام حرف زدم
J : اوه شت
J: چی شد ؟
T : نمی دونم لعنتی
J : یعنی چی نمی دونی
T : خیلی یهویی بود و همون زمان احساس میکنم قلبم داره پارتی میگیره
J : صد درصد پارتی عه یه نفرست (فکر کنم میگه که علاقت یک طرفست )
T : شات آپ
T: من ازش بدم میاد چون خیلی رک حرف میزنه ولی در عین حال دوستش دارم چون هاته
T: دچتد۰دثجثتجصنچمصمJ : استادم اومد بای
End of part 12
YOU ARE READING
𝗍𝖾𝗑𝗍 𝗆𝖾ˢᵗᵘᵖⁱᵈ(complete)
Romance[چت استوری☂︎] چی میشه اگه ته ته کوچولومون به جای اینکه به شماره ی جدید دوستش چیم پیام بده به بانی لجبازمون پیام بده ؟؟ و بانی کراش ته باشه ولی ته نمی دونه که همه ی این مدت با کراشش چت میکرده ؟ Couple : کوکوی Up time : تموم شده دخترم راحتتت بخون