27

2.9K 563 37
                                    

جونگکوک مکس کرد ،نگاهش رو از تهیونگ دور کرد و به سرعت به اسمی فکر کرد اون نمی تونست به تهیونگ بگه که جونگکوکه اگه اینکار رو بکنه همه جی خراب میشه .

"من-اوه...اسم من جاستین عه "

تهیونگ با شک و تردیدی که در چهرش بود جونگکوک رو نگران کرد ولی تهیونگ خندید و گفت که نوبت جونگکوکه .

جونگکوک قبل اینکه به سوالی فکر کنه آهی کشید و سپس با پوزخند گفت "چرا دوستم داری ؟"

تهیونگ برای چند لحظه مکس کرد این سوال واقعا خجالت آور بود .
"خب من اولش دوست داشتم چون خیلی هات بودی اما به دلایل عجیب غریبی نمی دونم چی بگم و نمی دونم چرا " پسر اعتراف کرد .

کناره های لب جونگکوک به خاطر صداقت تهیونگ کش اومد

جونگکوک هم باید صادق باشه ؟
اون حتی جنسیت خودشم نمی دونست

مطمئنا اون تصور میکرر با یه دختر زندگی و ازدواج کنه نه یه پسر اون اصلا نگران اینکه مردم چی فکر کنن نبود ولی اینو نمی تونست نادیده بگیره که بعضی موقع ها قلبش به خاطر اون بچه تند میتپه ولی اون هرگز باور نمی کنه که گی عه پس خودشو استریت صدا میزنه .

بعد از سکوت کوتاه تهیونگ به جونگکوک نگاه کرد اون معمولا اینطوری تو فکر نمی رفت .

"خب نوبت توعه " جونگکوک گفت

"اوه-اوهم " ته صداش رو صاف کرد و گفت "می تونی ببوسیم ؟ "

"چ-" چشم های جونگکوک ناگهان گرد شد.

تهیونگ سریع حرف جونگکوک رو قطع کرد " بیخیال شوخی بود " و تمام بدنش رو به طرف دیگه ای چرخوند.

جونگکوک با حیرت اونجا نشسته بود ولی اون میدونست که احساسات تهیونگ چقدر لطیف و لعنت بهش باید اعتراف کنه اونم یکم اون پسر رو دوست داشت .

جونگکوک دست تهیونگ رو گرفت و چرخوندش و چند لحظه با هم ارتباط چشمی برقرار کردن .

جونگکوک گیج بود اما صدای ضربان قلب ته و چشم هاش براقش بهش اجازه ی فکر کردن رو نمی دادن پس اون چیزی که تهیونگ خواسته بود رو بهش داد یه بوسه ی شیرین .

تهیونگ نمی تونست چیزی که داره اتفاق میوفته رو تجزيه کنه این اتفاق براش غیر واقعی و غیر قابل باور بود و عقب کشیدن .

"من- تو- بوسیدیم " تهیونگ با شک گفت .

"اوهم بوسیدمت "گفت و روی تخت دراز کشید .

"ول-ی مگه استریت نبودی ؟ "

جونگکوک دست تهیونگ رو کشید و روی خودش خوابوند ‌.

"من خودمم گیج شدم ته نمی دونم چیم ولی میدونم تو قراره چراغم باشی " اون گفت و موهای ته رو نوازش کرد جونگکوک متوجه ی قرمز ی عه تهیونگ شد و این باعث شد تهیونگ برای جونگکوک کیوت تر از چیزی که هست بشه .

جونگکوک به آرومی یه بوسه ی دیگه رو لب های پسرکش زد و گفت "میدونم تازه اشنا شدیم ولی احساس میکنم واقعا عاشقتم تهیونگ "

End of part 27

𝗍𝖾𝗑𝗍 𝗆𝖾ˢᵗᵘᵖⁱᵈ(complete)Donde viven las historias. Descúbrelo ahora