حدود بیست دقیقه بود که روی نیمکت نشسته بود خب احساس میکرد کمی بهتره.
بلند شد که بره از جونگکوک معذرت خواهی کنه و راهی خوابگاه شده بور که یهو صدایی خوشحالی رو از دور شنید.
"تهیونگییییییی "
شخصی که با فریاد خوشحالی نزدیک تهیونگ میشد سر انجام به ته رسید و اونو محکم بغل کرد که باعث زمین خوردنش شد .
"یاا هوبی چی- " تهیونگ قبل از اینکه دست هاشو دور هوسوک بپیچه گفت و خندید سپس هردوشون بلند شدن و خاک هایی که بر اثر غلت خوردن رو زمین روی لباس هاشون نشسته بود رو تکون دادن.
"هی کجا بودی نه جواب پیامم رو میدادی نه چیزی " تهیونگ گفت.
آخرین باری که باهم صحبت کرده بودن موقع ای بود که تهیونگ شماره ی جیمین رو میخواست فکر جیمین یک لحظه اون رو به لرزه انداخت.
"ساری،من سعی داشتم فیلم تو وان ببینم که بچم غرق شد و چون خارج شهر بودم نتونستم گوشی بگیرم "
"آهاااا پس گوشیت به فاک رفت ؟ " تهیونگ با خنده گفت و هوسوک رو بغل کرد.
هوسوک احساس کرد یه چیزی درست نیست پس عقب کشید .
"ته خوبی "
"منظورت چیه؟ "
"چیزی شده تو هیچ وقت بغلم نمی کردی همش ew میکردی "
"خب من فقط دلم برات تنگ شده بود " تهیونگ با خنده گفت.
هوسوک به تهیونگ نزدیک شد و درحالی که یه اینچ با صورت ته فاصله داشت گفت "آره جون عمت "
تهیونگ به عقب خم شد و گفت "بیچ من دروغ نمی گم"
"مطمئنم یکی دلت رو شکونده بگو برم بکشمش کدوم دختره ؟ اینجاست ؟ "
"هی هوسوک نمی دونی گیم ؟ "
"میدونم ته داشتم شوخی میکردم " موهای ته رو بهم ریخت و ادامه داد " فقط بهم بگو چی شده "
تهیونگ آهی کشید و ماجرا رو برای هوسوک تعریف کرد البته یکمش رو 🤏
هوسوک ابروهاش رو بالا داد و چشماش رو چرخوند "خب بهش اهمیت نده دیگه "
"اگه میتونستم این کارو میکردم هوب "
"ته " هوسوک دست تهیونگ رو گرفت و ادامه داد "با من بیا خوشحال ترت میکنم "
"هی کجا " تهیونگ پرسید.
"میریم خودمون رو سرگرم کنیم "
End of part 31
واو چقدر شرط ها زود رسیده بود 🤌
ESTÁS LEYENDO
𝗍𝖾𝗑𝗍 𝗆𝖾ˢᵗᵘᵖⁱᵈ(complete)
Romance[چت استوری☂︎] چی میشه اگه ته ته کوچولومون به جای اینکه به شماره ی جدید دوستش چیم پیام بده به بانی لجبازمون پیام بده ؟؟ و بانی کراش ته باشه ولی ته نمی دونه که همه ی این مدت با کراشش چت میکرده ؟ Couple : کوکوی Up time : تموم شده دخترم راحتتت بخون