40

2.4K 415 24
                                    

تهیونگ میخواست غر بزنه اون واقعا میخواست.

"لطفااااا " تهیونگ نجوا کرد و پاپی مانند به جونگکوک خیره شد..

پوزخندی روی لب های جونگکوک شکل گرفت. اون میدونست که تهیونگ بیشتر میخواد اما عاشق شنیدن التماس های تهیونگ بود.

"چی گفتم ؟ " جونگکوک قاطعانه پرسید.

"هنوز ..." تهیونگ زمزمه کرد.

"اوهم پس می دونی چه معنی ای میده "

"صبرکنم تا...آماده ام کنی ؟ "

"درسته فکر نکردی که من ولت میکنم ها " جونگکوک با پوزخند گفت و تهیونگ رو به محکم دیوار چسبوند‌.

انگشت جونگکوک به آرومی از پشت گردن، پایین ستوان فقرات و باسنش رو لمس میکرد و ناگهان سپنک محکمی به باسنش تهیونگ زد.

تهیونگ چشم هاشو بست و ناله کرد.

جونگکوک انگشت خیسش رو نزدیک سوراخ تهیونگ برد و به آرومی انگشتش رو واردش کرد و تهیونگ به سرعت لبش رو گاز گرفت.

جونگکوک به عکس العمل ته پوزخند زد و انگشت دیگری اضافه کرد و باعث شد تهیونگ با صدای بلندتری ناله کنه.

جونگکوک انگشت هاشو قیچی وار حرکت میداد تهیونگ به شدت میخواست شونه های جونگکوک رو چنگ بگیره ولی جونگکوک اجازه نمی داد ، حداقل نه هنوز

"ک-کوک ممم " تهیونگ اهسته ناله کرد جونگکوک انگشت هاشو تند تر حرکت داد اون میخواست ناله های بیبیش رو بشنوه.

"لطفا من تورو میخوام....بیشتر میخوام " تهیونگ التماس کرد.

"عزیزم بهم بگو....تو باکره ای "

تهیونگ سرخ شد حقیقتا اون باکره نبود اما میدونست وقتی بکارتش رو از داد بلافاصله پشیمون شد . (گایز فکر کنم بچم مست بوده با یکی خوابیده )

پس سرش رو به حالت منفی تکون داد.

"خب پس قراره بهترین رابطه ات رو تجربه کنی بیبی "

تهیونگ خوشحال از ریکشن جونگکوک .

"پس ثابتش کن ددی "

جونگکوک انگشت هاشو خارج کرد و دیکش رو نزدیک سوراخ تهیونگ کرد.

تهیونگ با حس دیک جونگکوک نزدیک ورودیش لبش رو گاز گرفت اون دقیقا میدونس قراره چه لذتی بهش هدیه بشه.

جونگکوک خودش رو داخل تهیونگ هل داد و تهیونگ جیغ خفه ای کشید.

End of part 40

برم نویسنده رو ماچ کنم


𝗍𝖾𝗑𝗍 𝗆𝖾ˢᵗᵘᵖⁱᵈ(complete)Where stories live. Discover now