39

2.5K 425 5
                                    

جونگکوک به پسری که وارد دوش شده بود نگاه کرد . تهیونگ خیلی هات به نظر میرسید خیلی.

"اوه پس تصمیم گرفتی با من دوش بگیری " جونگکوک با پوزخند و ابرو ای بالا اومده پرسید.

تهیونگ کمی جلوتر رفت "من میخوام کارهای دیگه ای غیر از دوش گرفتن بکنم " به گوش جونگکوک نزدیک شد و زمزمه کرد"ددی "

جونگکوک دستاش رو پشت کمر تهیونگ گذاشت و به خودش نزدیک کرد.

"خواستت پیذرفته میشه ، بیبی " جونگکوک نجوا کرد.

تهیونگ با شنیدن صدای فوق بم جونگکوک چشم هاشو بست . هر وقت جونگکوک با صدای بمش درتی حرف میزد اون میتونست لرزش بدنش رو حس کنه.

جونگکوک شروع کرد به هیکی گذاشتن رو گردن تهیونگ کرد وقتی اون ها روی تخت بودن جونگکوک قصد نداشت برای تهیونگ هیکی بذاره ولی حالا اهیمت نمی داد.

اون درست از زیر خط فک تهیونگ شروع کرده بود. گاز گرفتن آرام با مکیدن سبک مخلوط شده بود.

هیکی دیگه رو روی گلو گذاشت. تهیونگ عاشق این احساس بود پس چشم هاشو بست و گذاشت پسر ادامه بده.

سر انجام به ترقوه تهیونگ رسید. عضو مورد علاقه ی جونگکوک ترقوه های تهیونگ بود وقتی شروع به مکیدن کرد تهیونگ ناله ی سبکی کرد.

لکه های تیره به آرومی تشکیل می شدن و به تهیونگ بهترین حس رو میدادن.

"ک-کوک-اهه " تهیونگ به آرومی ناله کرد و دستاش رو دور گردن کوک حلقه کرد.

جونگکوک دست هایی که دور تهیونگ پیچیده بود رو رها نکرده بود شروع کردن به مکیدن لب های هم . آب گرم به آرومی روی بدنشون سرازیر می شد.

لب های هم هیچ چیز در دنیا مثل لب هاشون وقتی بهم برخورد میکردن بهتر نبود.

"ددی من آمادم ... " تهیونگ به آرومی گفت.

"هنوز نه بیبی بوی " جونگکوک با پوزخند گفت.

End of part 39

𝗍𝖾𝗑𝗍 𝗆𝖾ˢᵗᵘᵖⁱᵈ(complete)Where stories live. Discover now