تهیونگ گیج بود فکر میکرد شوخی اوریله ولی لعنتی الان که اوریل نبود.
"شوخی میکنی !!! " فاک اون به هیچ عنوان این لعنتی رو باور نمی کرد.
دختر خندید " نه چرا باید شوخی کنم "
تهیونگ به مرد رو تخت نگاه کرد چجوری باید شکنجش میکرد مهم نیست لعنتی الان اون خدااا
"تو هم اتاقیش هستی یادمه یکی به نام نامجون بود. " دختر آهسته گفت
"من نمی دونم چیم " تهیونگ درحالی که به پاکت نگاه میکرد گفت.
سپس او با اندوه و تقریبا عصبی به دختر گفت " برات بیدارش میکنم "
تهیونگ پاکت رو روی میز گذاشت و به پسر نزدیک شد و تکانش داد.
"بیدار شو " لحنش بیشتر حرصی بود تا ناراحت.
دوباره پسر رو تکون داد.
جونگکوک چشماش رو به آرومی باز کرد و وقتی چشم های غمگین پسرش رو دید احساس نگرانی کرد.
"چی شده بیبی بوی " جونگکوک درحالی که به آرومی از رو تخت بلند میشد گفت.
"منو اونطوری صدا نکن جونگکوک " تهیونگ درحالی گفت که سعی میکرد اشک نریزه.
"لعنتی چرا قبل اینکه بهت نزدیک شم و باهات بخوابم بهم نگفتی دوست دختر داری " نگاه ناراحت تهیونگ به نگاه عصبی تبدیل شد.
"دوست دخترم ته منظورت چیه من دوست دختر ندارم " جونگکوک کاملا گیج شده بود.
"پس یونمی کیه "
جونگکوک یه لحظه مکس کرد واقعا میخواست سرش رو بکوبه به دیوار.
جونگکوک از تخت بلند و پرسید " اینجاست ؟ "
"به سوال لعنتی من جواب بده "
"تهیونگ میتونم توضیح بدم اونطوری که فکر میکنی نیست " جونگکوک به آرومی گفت.
تهیونگ فکر میکرد جونگکوک قرار بهونه های الکی بیاره.
با بغضی که داشت گوشیش رو برداشت و از اتاق بیرون رفت ولی جونگکوک دنبالش نرفت چون باید یه درس حسابی به خواهر احمقش میداد.
"یونمی چرا به دوست پسرم میگی دوست دخترمی آخه لعنتی " جونگکوک با عصبانیت گفت.
End of part 1 s²
دلم نیومد نذارم
YOU ARE READING
𝗍𝖾𝗑𝗍 𝗆𝖾ˢᵗᵘᵖⁱᵈ(complete)
Romance[چت استوری☂︎] چی میشه اگه ته ته کوچولومون به جای اینکه به شماره ی جدید دوستش چیم پیام بده به بانی لجبازمون پیام بده ؟؟ و بانی کراش ته باشه ولی ته نمی دونه که همه ی این مدت با کراشش چت میکرده ؟ Couple : کوکوی Up time : تموم شده دخترم راحتتت بخون