15

1.9K 347 1
                                    

تهیونگ داشت نوشیدنیش رو مینوشید و با ناراحتی به جونگکوک خیره بود اما هیچ کلمه ای نمی گفت.

"دو دقیقه ست اینجا نشستم نمی خوای چیزی بگی ؟ "

"ببخشید فقط....داشتم فکر میکردم"جونگکوک گلوش رو صاف کرد و ادامه داد "چطور شده ؟ "

"خوبه " تهیونگ گفت و شونه ای بالا انداخت.

"این روز ها چیکار میکردی ؟ "

"نفس میکشیدم "

جونگکوک از پاسخ های کوتاه تهیونگ ناراحت بود.

"خب میتونم برم جئون ؟ " تهیونگ پرسید.

"میشه فقط اسمم رو بگی "

تهیونگ درحالی ته پاهاش رو روی هم انداخت لب هاشو غنچه کرد و گفت " جئون "

"جونگ کوک "

"جئون "

"جونگکوک "

"جئوننننن "

"در واقع فکر میکردم اسمم ددی عه "

"من- " تهیونگ نگاهش رو سریع از جونگکوک گرفت تا گونه های سرخ معلوم نشه .

"چی شد بردم ؟ "

"ساک-ت شو "

جونگکوک خم شد و به تهیونگ نگاه کرد " چرا سرخ میشی میدونم یادته اون کلمه رو چطور با ناله میگفتی "

چشم های تیهونگ گشاد شد و سریع گفت " هییی نمی تونی در مورد این چیزا اینجا حرف بزنی مردم میشنون "

"ولی به نظر میرسید اون موقع مشکلی نداشتی کسی صدای ناله هاتو بشنوه " پسر گفت و تهیونگ قرمز تر شد .

"ازت متنفرم "

"اوهم هستی "

"یاا دارم جدی میگم "

"اوهم اوهم "

"میخوای شرط ببندیم ؟ "

"نه نه نمی خوام "

"خوبه " تهیونگ گفت پاشد تا بره ولی با صدایی که شنید وایساد.

"ته حداقل میشه از مسدودی درم بیاری ؟ "

"هممم بهش فکر میکنم "

"تا تا پلیزززز " جونگکوک گفت و صورتش رو کیوت کرد.

"نه جونگکوک " تهیونگ گفت و به سمت در رفت ولی جونگکوک روی زانو هاش نشست و التماس کرد.

"کوک همه دارن مارو نگاه میکنن " تهیونگ گفت و سعی کرد جونگکوک رو بلند کنه ولی اون لعنتی خیلی سنگین بود.

"باشه باشه پاشو " تهیونگ گفت و جونگکوک سریع بلند و گونه ی تهیونگ رو بوسید .

تهیونگ دیگه تحمل این همه خجالت رو نداشت پس سریع پا به فرار گذاشت.

End of part 15 s²

𝗍𝖾𝗑𝗍 𝗆𝖾ˢᵗᵘᵖⁱᵈ(complete)Where stories live. Discover now