22

1.9K 297 30
                                    

اونا قرار گذاشته بودن که ساعت ۶ عصر به دیت عاشقانشون برن و تهیونگ نمی تونست جلوی هیجانش رو بگیره.

"بچه آروم اگه اینطوری ادامه بدی کار دست خودت میدی " یونگی گفت.

"واییی چی بپوشمممم " تهیونگ گفت.

یونگی تصمیم گرفت یه کار خیر انجام بده لباس های معمولی رو به تهیونگ داد و اونم پوشید.

تهیونگ وقتی یه دکمه ی بالایی لباس رسید اون رو نبست و یک شلوار مشکی جذب پوشید.

اون مارک های گردنش رو با گرون ترین کرم پوردش پوشوند.

"یونگییییی مرسیییی خیلی خوب شدممم " و سریع یونگی رو بغل کرد.

"بچه خفم کردی ولم کن "

تهیونگ کادو ای که برای جونگکوک و خودش خریده بود رو برداشت میپرسید چی عه ؟ اون یه پلاک گرون خریده بود که روش نوشته بود

T + j
دوجهان
یک کهکشان

تیهونگ کسی نبود که برای کسی پلاک بخره و ست کنن ولی جونگکوک فرق میکرد مگه نه ؟

تهیونگ برای آخرین بار یه آینه نگاه کرد نگاهش به گردنش افتاد یادش اومد که جونگکوک خوشش میومد که مارک هاش معلوم باشه پس کرم پورد رو پاک کرد.

"کی اهمیت میده زندگی عادی عه دیگه " گفت و از خوابگاه بیرون رفت.

تهیونگ وقتی به پارکینگ رسید جونگکوک رو ندید نگران شد و بهش پیام داد.

Tae 💘 : هی کوکی
Tae 💘 : من پیش ماشینم تو کجایی
Tae 💘 : عزیزم ؟

Kooki : مشکلی پیش اومده

End of part 22 s²

𝗍𝖾𝗑𝗍 𝗆𝖾ˢᵗᵘᵖⁱᵈ(complete)Where stories live. Discover now