𝗍𝖾𝗑𝗍 𝗆𝖾ˢᵗᵘᵖⁱᵈ(complete)

37

تهیونگ یقه ی جونگکوک رو گرفت و  به خودش نزدیک کرد. اغواگرانه لب بالای خودش رو لیس زد و این باعث شد جونگکوک مثل یه وحشی به لب های تهیونگ حمله کنه .

جونگکوک از لب های تهیونگ جدا شد و زمزمه کرد "تهیونگ....." جونگکوک بیشتر میخواست.

"بله ددی " تهیونگ با چشم های پاک و معصوم به جونگکوک نگاه کرد.

این باعث تعجب جونگکوک شد آخه چطوری یه نفر میتونست انقدر بی گناه به نظر برسه ولی بر عکس چهره اش عمل کنه.

"تو اینطوری زیر من خیلی زیبا شدی " جونگکوک در گوش پسر زمزمه کرد که باعث لرزش ستون فقرات پسر شد.

جونگکوک دوباره شروع کرد به بوسیدن پسر.

تهیونگ دست هاش رو روی موهای جونگکوک میکشید. لب های جونگکوک از فک پسر به پایین استخوان یقه ی او کشیده می شد و میمکید که باعث گریه از دهن تهیونگ شد .

تهیونگ کمرش رو قوس داد و اجازه داد دست های جونگکوک به کمرش بخزه .

درحالی که تهیونگ شیرین و بی گناه ناله میکرد جونگکوک در حال دیوونه شدن بود.

تهیونگ موهای جونگکوک رو سخت کشید . احساس لب های جونگکوک روی پوستش چیزی فراتر از حس خوب بود.

"ج-جونگک-......اههه " تهیونگ به آرومی ناله کرد دیگه نمی تونست تحمل کنه جونگکوک رو هل داد و روی اون قرار گرفت.

تهیونگ لبش رو گاز گرفت و به آرومی لگنش رو به طرز تحریک آمیزی به عقب جلو تکون میداد.

"فاک- " جونگکوک گفت و دست هاشو دو طرف کمر تهیونگ قرار داد و ناله کرد.

تهیونگ خم شد و بوسه ای رو لب های جونگکوک گذاشت ولی این بار زبونش رو داخل دهن تهیونگ فرو برد.

تقریبا دو دقیقه گذشته بود بوسه شدن شلخته تر شده بود ولی یهو تهیونگ عقب کشید .

از روی جونگکوک پایین اومد .

"چی شده عزیزم ؟ " جونگکوک با نگرلنی پرسید و سریع از روی تخت بلند شد .

تهیونگ سریع به سمت دستشویی رفت ولی دیر شده بود اون نزدیک دستشویی بالا اورده بود اتاق بوی گه میداد .

وقتی تهیونگ حس کرد دوباره قراره بالا بیاره به سمت دستشویی رفت جونگکوک رفت پیشش و کمرش رو نوازش کرد.

این اولین باری نبود که بعد مست کردن همچین فاجعه ای به باور می اورد.

تهیونگ واقعا میخواست گریه کنه گند زده بود به همه چی ولی اون فرشته ی مهربون فکر کرده بود به خاطر مریض بودنش بغض کرده.

"خوب میشی عزیزم قول میدم " جونگکوک به پسر گفت.

End of part 37

نویسنده حالا حالاها قرار نیست اسمات بده 😐🤌