ساعت نه بود اون دوتا سه ساعت بود که توی بار بودن.
فکر میکنین چیکار میکردن ؟ میرقصیدن مینوشیدن خیال پردازی میکردن .
هوسوک میخواست کم بنوشه چون قرار بود حواسش به ته باشه ولی الان کاملا گیج بود.
دیگه خسته شده بود و میخواست برگرده خونه ولی تهیونگ نمی خواست ، اون ژاکت هوسوک رو بغل کرد و مثل یه بچه غر زد.
هوسوک داشت دیوونه میشد آخه لعنتی کی میتونه انقدر کیوت باشه .
"اوک اوک من میرم اونجا میشینم " هوسوک گفت و روی یکی از صندلی های ته سالن نشست.
تهیونگ گوشیش رو در اورد و بادیدن کسی که پیام داده خیلی ذوق کرد.
Taehyung: کوووووووووکی
Taehyung: کوکو دلم برات تنگ شد
Taehyung: کوکو ؟Jungkook: دلم من بیشتر برات تنگ شده کوچولو ولی.....تو مستی ؟
Taehyung: من ؟ نهههههه
Jungkook: خب پس هستی
Jungkook: کجایی
Jungkook: نگو بهم تو اون بار کوفتی هستیTaehyung: من ؟ نههه من خونه آقا گرگم
Jungkook: الان میام
Taehyung: چلاااا
Jungkook: ممکنه اونجا چیزیت بشه
Taehyung: دوستم اینجاست کووووکووو
Jungkook: من هنوزنم میام
Taehyung: میای منو میبوسی ؟
Jungkook: اگه بخوای آره
Taehyung: اوتی بیا
End of part 34
YOU ARE READING
𝗍𝖾𝗑𝗍 𝗆𝖾ˢᵗᵘᵖⁱᵈ(complete)
Romance[چت استوری☂︎] چی میشه اگه ته ته کوچولومون به جای اینکه به شماره ی جدید دوستش چیم پیام بده به بانی لجبازمون پیام بده ؟؟ و بانی کراش ته باشه ولی ته نمی دونه که همه ی این مدت با کراشش چت میکرده ؟ Couple : کوکوی Up time : تموم شده دخترم راحتتت بخون