بلاخره کلاس هاش تموم شده بود .
جونگکوک از اون آدماش نبود که به کسی وعده بده و بزنه زیرش ، پس زیر یه درخت منتظر موند تا وقتی که خارج شدن تهیونگ رو دید .
تهیونگ بلافاصله متوجه جونگکوک شد و مثل بچه ها به سمتش دوید . " بیا بریم من میخوام یه چیزی بهت نشون بدم " تهیونگ گفت و سریع دست جونگکوک رو گرفت .
جونگکوک با ناگهانی گرفته شدن دستش تعجب کرد و سعی کرد دستش رو خارج کند ولی زور تهیونگ بیشتر از او بود .
"دقیقا کجا داریم میریم ؟! "
تهیونگ به جایی اینکه جوابی بده به قدم زدن ادامه داد ، تهیونگ مطمئنا جایی برای نشون دادن به جونگکوک نداشت فقط میخواست بیشتر دست های کراشش رو لمس کنه .
"کجا میریم ؟ " جونگکوک دوباره پرسید
تهیونگ بلاخره دست های کوکی رو رها کرد و شونه ای بالا انداخت و گفت " هیچ جا فقط می خواستم دست هاتو بگیرم " .
" د فاک دود ! "
" د فاک دود " تهیونگ ادای اون پسر رو دراورد .
" تو خیلی خوش شانسی که من باهات خوبم وگرن- "
"وگرنه چی ؟! " و به سمت پسر حرکت کرد و اون ها به طور ناخوشايندی بهم نزدیک بودن.
جونگکوک قرمز شده بود و سعی کرد خودشو از تهیونگ جدا کنه " ... به هر حال میخوای چیکار کنی " جونگکوک مبهم پرسید .
تهیونگ یه چیز خوب در ذهن داشت البته از نظر خودش "مطمئنی که من انتخاب کنم که چیکار کنم "
"من مشکلی ندارم " جونگکوک شانه ای بالا انداخت .
" خب پس تو باید بری باسنت رو آماده کنی و صد درصد مطمئن شو بو خوب و ظاهر خوبی داشته باشه "
جونگکوک با این جمله سرخ تر شد و سریع به سمت اتاق خوابگاهش رفت .
Dork : او خدای من
Dork: من امشب با کراشم میرم بیروننننDaddy : منم
Dork : وایسا تو یه کراش فاکی داشتی و به من نگفتی
Daddy : چی نه منظورم این بود منم دارم میرم بیرون
Dork : بیچ بدون مننننن
Daddy : ... مگه نگفتی با کراشت میری بیرون
Dork : من فقط از این عصبی بودم که هیج جا منو نمی ببری با خودت
Daddy : میخوای بدونی چرا
Dork :چرا
Daddy :نمی گم بای
Dork : ew بای
تهیونگ تلفنش رو خاموش کرد و از اتاقش بیرون رفت و به سمت جونگکوک حرکت کرد
در زد و منتظر موند .
وقتی در باز شد تهیونگ احساس کرد دوباره عاشق شده اون خیلی متفاوت شده بود استایلش شبیه e-boy (عکسه تو کاور ) ها شده بود یا بهتر بود بگه یه فاک بوی به تمام معنا ."عالی "
"ممنون ؟ "
" حالا بیا بریم سراغ ماشینت " تهیونگ گفت و سمت آسانسور حرکت کردن تا به طبقه ی اول برن که همه ی ماشین ها اونجا بود .
جونگکوک ماشین رو روشن کرد و راه افتادن و تهیونگ با انگشتانش به جهت ها اشاره میکرد تا جونگکوک از اون جهت بره وقتی به جای مرد نظر رسیدن هیچ جای پارکی نبود پس جونگکوک مجبور شد نزدیک ۵ دقیقا دنبال جا پارک بگرده وقتی که پیدا کرد هر دو از ماشین پیاده شدن.
جونگکوک با نا امیدی به تهیونگ نگاه کرد و به اسم مکان خیره شد .
"شوخی میکنی دیگه نه ؟! "
"چی ؟! "
"اینجا یه گی بار لعنتی عه "
(و بله پارت بعد اسمات کوکوی داریم 😐💦 )End of part 17
YOU ARE READING
𝗍𝖾𝗑𝗍 𝗆𝖾ˢᵗᵘᵖⁱᵈ(complete)
Romance[چت استوری☂︎] چی میشه اگه ته ته کوچولومون به جای اینکه به شماره ی جدید دوستش چیم پیام بده به بانی لجبازمون پیام بده ؟؟ و بانی کراش ته باشه ولی ته نمی دونه که همه ی این مدت با کراشش چت میکرده ؟ Couple : کوکوی Up time : تموم شده دخترم راحتتت بخون