9

1.9K 359 36
                                    

"اوه مرد..." جیمین گفت.

"اون احمق " جین همونطور که میگفت از جاش بلند شد ولی تهیونگ اون رو نشوند.

"لطفا نکن " تهیونگ گفت و چشماش رو بست .

هوسوک نمی تونست حرفی بزنه خودش در حد چی عصبی بود.

"اون لعنتی اون نمی تونه باهات اینطوری رفتار کنه."

تهیونگ سعی داشت جلوی ریختن اشک هاش رو بگیره.

" تهیونگ لطفا بذار گردنش رو بشکنم " جین دوباره پاشد که باعث شد تهیونگ دوباره اون رو بشونه رو صندلی .

" ته حداقل یه کاری کن احساس گناه-"

"تهیونگ بهش پیام بده بگو کجاست " هوسوک حرف جیمین رو قطع کرد.

"چ- "

"راست میگه ببین دروغ میگه یا نه ؟ " جیمین گفت.

Taehyung: سلام عزیزم
Taehyung: چیکار میکنی

سپس جونگکوک تلفنش رو برداشت .

Jeon : مشغولم بعدا بهت پیام میدم

Taehyung : با چی مشغولی

Jeon : تمیز کاری میکنم
Jeon : هر وقت بهت پیام دادم بیا اتاقم باشه

Taehyung: نه لعنتی

Jeon : چی چرا نه

Taehyung: من دیگه تحمل این شت رو ندارم

Jeon : چی شده عزیزم

Taehyung: آشغال بهم نگو عزیزم
Taehyung: من لعنتی میخواستم بهت اعتماد کنم

Jeon : چی داری میگی

Taehyung: عکس از خودت بده که داری امیز کاری میکنی

Jeon: چرا باید این کارو کنم

Taehyung: تا باورم شه

Jeon : چرا بهم اعتماد نمی کنی

Taehyung: آها اعتماد توی لعنتی داری با دوست دخترت غذا میخوری بعد حرف فاکی از اعتماد هم میزنی

Jeon : ته...

Taehyung: جئون دیگه حتی نمی خوام باهات حرف بزنم

Jeon : وات د فاک جدی ای ؟

Taehyung  این شماره را مسدود کرد

"بهم نگو دوباره دروغ گفت " جین گفت.

"اون لعنتی دقیقا دروغ گفت بهم "

"ته یه کاری کن بفهمه چیو از دست داده " جیمین گفت.

End of part 9 s²

𝗍𝖾𝗑𝗍 𝗆𝖾ˢᵗᵘᵖⁱᵈ(complete)Where stories live. Discover now