Jungkook: کجایی ؟
Jungkook: فکر میکنم تا الان آروم شده باشی
Jungkook: یادت رفته ؟
Jungkook: فکر میکنم یادت رفته الان میام اتاقت
Jungkook: اههه اتاقت کجاست
Jungkook: آها تو با یونگی هم اتاقی بودی
Jungkook: احساس میکنم دارم با خودم حرف میزنمجونگکوک تلفنش رو خاموش کرد و به سمت اتاق یونگی رفت.
اول در زد صدرصد نمی خواست با صحنه ای که تهیونگ دیده رو به رو شه.
"در بازه " یونگی از طرف دیگر گفت.
جونگکوک در رو باز کرد و یونگی و جیمین که درحال تلويزيون دیدن بودن رو دید.
یونگی پیرهن نداشت ولی شلوارش تنش بود و جیمین به سینه اش تکیه داده بود.
"چی شده مرد ؟ " یونگی پرسید.
"تهیونگ کجاست ؟"
"من از کجا باید بدونم "
"تو هم اتاقی لعنتیش هستی"
جونگکوک روی یکی از تخت ها نشست که یهو افتاد .
"لعنتی فاک بهتون با تخت چیکار کردید"
"......خوب چیزه "
جونگکوک با یاد اوردن حرف تهیونگ در مورد تخت حرف یونگی رو قطع کرد "ولش کن اومد بهم خبر بده " و از اتاق بیرون رفت.
تهیونگ و هوسوک توی همه این دور ها تلاش میکردن که نخندن هر دو ی اونها حداقل ۱۵ شات رو نوشیده بودن و به خاطر همین تهیونگ بدجور مست بود.
توی مستی تهیونگ خیلی چیز تغییر نمی کرد توجه داشته باشین این حرف خودشه چون مستیش یادش نمی یاد.
اون تبدیل به یه بچه ی پنج ساله میشه و به همه میگه ددی .
اون دو پسر به زمین رقص رفتن و شروع به رقص کردن.
تهیونگ هنگام رقص احساس کرد دست های یه نفر دورشه برگشت و متوجه شد اون مرد واقعا زیبا بود و خوش تیپ تهیونگ دستاشو دور اون مرد حلقه کرد و اجازه اون پسر مثل وحشی ها به لب هاش حمله کنه و سپس به گردن زیبای تهیونگ حمله ور شد و روش بوسه های نرم میذاشت و باعث ناله ی تهیونگ میشد اما تهیونگ تموم این مدت به یه نفر فکر میکرد.
"ممم جونگکوک " تهیونگ آروم با ناله گفت .
مرد بلافاصله با گیجی عقب کشید.
_جونگکوک ؟تهیونگ از دنیایی که بود خارج شد.
"اوه-من ببخشید "
تهیونگ خواست بره که اون مرد دستش رو گرفت
_عزیزم داشت خوب پیش میرفت که چی شد ؟."ببخشید من دویت پسر دارم "تهیونگ دروغ گفت اون حتی نمی دونست برای جونگکوک چیه .
"اون قرار نیست بفهمه "پسر با پوزخند گفت.
هوسوک دست تهیونگ رو گرفت و از اون پسر دور کرد. " در واقع من الان فهمیدم پس گورت رو گم کن "
پسر تمسخر کرد و رفت .
این چیز عادی بود به هر حال هر وقت این شرایط پیش میومد اونا بهم کمک میکردن.
"خوبی ؟ " هوسوک پرسید.
"آره یه لحظه زد به سرم " دیگری پاسخ داد.
تهیونگ دست هوسوک رو کشید و به سمت پیشخوان بار برد و دوتا شات دیگه سفارش داد.
"ته من واقعا مستم و باید حواسمم به تو باشه " و لیوان رو پس زد.
پس تهیونگ هر دو شات رو باهم سر کشید که باعث شد یکمش رو گردش بریزه .
End of part 33
YOU ARE READING
𝗍𝖾𝗑𝗍 𝗆𝖾ˢᵗᵘᵖⁱᵈ(complete)
Romance[چت استوری☂︎] چی میشه اگه ته ته کوچولومون به جای اینکه به شماره ی جدید دوستش چیم پیام بده به بانی لجبازمون پیام بده ؟؟ و بانی کراش ته باشه ولی ته نمی دونه که همه ی این مدت با کراشش چت میکرده ؟ Couple : کوکوی Up time : تموم شده دخترم راحتتت بخون