18

3.2K 593 13
                                    

" من نمیام " و عقب وایساد ولی تهیونگ رفت کنار جونگکوک وایساد و دستاش رو محکم گرفت .

بخاطر اینکه تهیونگ حدود بیش از ده بار اومده بود اونجا دیگه نیازی به نشون دادن شناسنامه اش نبود ولی از جونگکوک شناسنامه خواستن .

تهیونگ با چشم های پاپی به جونگکوک نگاه کرد چون میدونست این شانس بزرگی براشه و جونگکوک شناسنامه اش رو به اون مرد هیکلی نشون داد و اون مرد عقب رفت تا اون دوتا پسر وارد شن .

موسیقی به طور وحشتناکی زیاد بود و همه با لباس های مختلفی در حال رقصیدن بودن برخی ها هم باکسر بودند.

"لعنتی " جونگکوک مطمئن شد که به این جا اومدن کار نبود چون اون یه استریت لعنتی بود .

ناگهان پسری به شانه ی جونگکوک برخورد کرد ، پسر برگشت و او را نگاه کرد ، لبخند زد و گفت " می خوای باهم برقصیم ؟ "

جونگکوک نگاهی به تهیونگ انداخت و دوباره نگاهش رو به مرد تصادفی داد .

"نه مرسی من نمی رقصم " جونگکوک گفت

"اههه کامان " و دست های جونگکوک رو گرفت ولی این دفعه تهیونگ دست مرد رو گرفت و دست جونگکوک رو آزاد کرد " هی اون گفت نمی خواد برقصه "

تهیونگ جونگکوک رو به سمت نوشیدنی ها کشاند ، جونگکوک یکم از موضوع اینکه تیهونگ ازش دفاع کرده بود ناراحت بود خودش دختر نبود که میتونست یه کاری کنه .

" ما اینجا چیکار میکنیم ؟" جونگکوک پرسید

"سرگرم کنیم خودمونو ؟ "

" چرا گی بار خب !! "

"چرا نه ؟!"

جونگکوک قبل اینکه شات رو بنوشه یه چشم غره به تهیونگ رفت و با خودش گفت که بیشتر از سه شات نخوره چون باید تا خوابگاه بره .

و از طرفی تهیونگ همینطوری شات هارو بالا میرفت و اهمیت به چیزی نمی داد .

جونگکوک داشت به تهیونگ نگاه میکرد از طرفی میخواست بهش بگه بس کنه ولی از طرفی هم نمی خواست خیلی بهش اهمیت بده و ناگهان تهیونگ بلند شد و به زمین رقص رفت هنگامی که ته داشت به سمت یه پسر میرفت جونگکوک او را بادقت تماشا میکرد وقتی اون دو پسر همو بوسیدن حس کرد داره پورن زنده میبینه ، جالب بود اما اون هنوز به خودش میگفت که من استریتم اینم جالبه نه .

تهیونگ اومد به سمتش و پرسید " اوووو بیا باهام برقصصصص " و دستاشو به سمت جونگکوک دراز کرد .

"چرا انقدر غیر جدی (lightweight ) هستی  !"

"نههههههه " تهیونگ گفت و روی پاهای جونگکوک نشست .

تو اون لحظه جونگکوک حس کرد شلوارش داره کمی سفت میشه او در تعجب بود این همون تهیونگه ؟

"تهیونگ وقتشه به خوابگاه بریم هوممم ؟" جونگکوک سعی کرد بلند شه ولی تهیونگ بیشتر خودشو تو بغلش جونگکوک فرو برد و صورتش رو تو گردن اون پسر فرو کرد .

وقتی لب های تهیونگ رو رو گردنش حس کرد باعث شد حس کنه شلوارش دیگه داره پاره میشه .

" اسمتتتت چیههههه تو هیچوقت بهم نگفتیییی " تهیونگ پرسید جمله های اون کمی مبهم بود.

"جونگکوک " پاسخ داد

" جونگکوک ؟ همممم میدونی چی میخوام جونگی ؟ "

"چی ؟! "

"تورو جونگیی "

"خب دیگه بریم خوابگاه " جونگکوک فورا پسر رو وادار کرد بلند شه پسر رو با کلی بدبختی سمت ماشینش برد .

همچیز داشت عادی پیش میرفت تا اینکه تهیونگ سمت شلوار جونگکوک خم شد .

"تهیونگ لعنتی داری چیکار میکنی "

" فقط یه ساک زدن کوچولو " تهیونگ به سرعت کمر بندش رو باز کرد و بدون هیچ اخطاری زیپ جونگکوک رو باز کرد خوش بختانه کسی پشت ماشینشون نبود خیابون به طرز عجیبی خالی بود .

End of part 18





𝗍𝖾𝗑𝗍 𝗆𝖾ˢᵗᵘᵖⁱᵈ(complete)Where stories live. Discover now