به محض اینکه تیهونگ اون پیام رو فرستاد دقیقا دو دقیقه ی بعد صدای در اومد.
تیهونگ پرید ، یک لحظه شک زد شد ولی پاشد تا سریع در رو باز کنه.
جونگکوک نفس نفس میزد و دستش روی زانوهاش بود.
تهیونگ سعی کرد جلوی خندش رو بگیره "هی چرا نفس نفس میزنی "
"من میخوام تظاهر کنم که تموم مسیر رو اسانسور اومدم ولی لعنتی پله ها *سرفه "
"چرا سوار نشدی احمق " تهیونگ درحالی که روی تخت میشست گفت.
"خب میدونی شلوغ بود " هر دو پسر به دروغ پسر خندیدن .
بعد از خنده ی اون دوتا سکوت عجیبی برقرار شد.
"شنیدم از اون جدا شدی " تهیونگ سکوت رو شکست .
"از ک-کجا فهمیدی "
"اون خودش بهم گفت " نگاهش رو به جونگکوک داد و ادامه داد " مجبور نبودی همچین کاری کنی "
"اما من احساس میکردم لازمه "
تهیونگ فقط میخواست گذشته رو دفن کنه و به سمت آینده بره .
"من به تو زنگ نزدم تا درمود این موضوع حرف بزنیم من تورو صدا کردم تا " تهیونگ به شدت خجالت میکشید که جمله ی بعدی رو بگه.
"تا ؟ "
"بیخیال " گفت و قرمز شد.
"کیم تهیونگ لعنتی "
"بله جئون جونگکوک لعنتی "
"چرا در این حد کنجکاوم میکنی "
"خب میدونی سرگرم کنندست "
"خب میدونی چون چیزی برای گفتن نداریم من میرم " جونگکوک واقعا قصد نداشت بره ولی میخواست ریکشن ته رو ببینه.
تهیونگ دستش رو گرفت " میخوام بهت یه فرصت بدم" تهیونگ درحالی گفت که صورتش رو با بالشت میپوشوند.
"چی نشنیدم " جونگکوک با شیطنت گفت.
"نه "
جونگکوک روی تهیونگ خیمه زد و اون بالشت رو کنار پرت کرد.
"دوباره بگو "
تهیونگ میتونست حس کنه که قلب بدبختش داره پرواز میکنه و این نما از جونگکوک
فقطلعنتی
خیلی
هات
بود
"خب....من هنوز دوست دارم و میخوام بهت یه فرصت دیگه بدم " تهیو گفت و سعی کرد از دست جونگوک در بره.
"هی بیبی بوی من یه چیز دیگه هم میخوام "
End of part 18 s²
BẠN ĐANG ĐỌC
𝗍𝖾𝗑𝗍 𝗆𝖾ˢᵗᵘᵖⁱᵈ(complete)
Lãng mạn[چت استوری☂︎] چی میشه اگه ته ته کوچولومون به جای اینکه به شماره ی جدید دوستش چیم پیام بده به بانی لجبازمون پیام بده ؟؟ و بانی کراش ته باشه ولی ته نمی دونه که همه ی این مدت با کراشش چت میکرده ؟ Couple : کوکوی Up time : تموم شده دخترم راحتتت بخون