16

1.9K 343 28
                                    

"من تورو دوست دارم جک "

"آیا این کار رو نمی کنی ایا خداحافظی نمی کنی هنوز نه ؟ اصلا منو درک میکنی ؟ "

"خیلی سردمه جک "

تهیونگ درحالی که یه مشت پاپ کورن رو توی دهن خودش فرو کرد ، گریه میکرد.

تایتانیک لعنتی خیلی غمگین بود.

"فقط سوار شو جک "

اون همیشه از این صحنه متنفر بود چون میدونست اینجا جک میمیره این صحنه براش دردناک بود چون جک شخصیت محبوبشه .

تهیونگ روی تخت یونگی شیرجه زد و گریه کرد.

یونگی تهیونگ رو با دستش نوازش کرد.

"تهیونگ تروخدا بس کن این فقط یه فیلمه به جون خودم اون زندست "

تهیونگ سریع از جاش پاشد
"فقط یه فیلم ؟!! یونگی این فیلم بر اساس واقعیته لعنتی صد و شش سال پیش توی ۱۴ آوریل اتفاق افتاده فقط این دوتا نبودن ۲۲۰۰ نفر دیگه با درد یخ زدگی مردن میفهمی "

"من هیچ اهیمت فاکی ای نمی دم ته " یونگی فریاد کشید.

"الاغ بی ادب "

ناگهان در زدن تهیونگ به یونگی نگاه کرد انگار که باید خوش میرفت بلند شد در رو باز کرد.

"یونمی "

"تو-داری گریه میکنی ؟! " یونمی ناگهان پرسید .

"آاا نه الرژی دارم " تهیونگ سریع اشک هاشو پاک کرد.

"اوک اومدم بپرسم که بین تو و جونگکوک چیزی هست درسته ؟ "

"نه چیزی نبود..."

"میدونم که اومدم بینتون "

"نه اون از اولش مال تو بود "

"نه تهیونگ اون دو هفته پیش ازم جدا شد چون تورو دوست داشت "

"ببخشید-من نمی خواستم جدا شید "

"نه من فقط اومدم بگم اگه تو هم دوستش داری منتظرش نذار اون واقعا دوست داره " گفت تهیونگ رو بغل کرد.

"مرسی که اینو بهم گفتی " تهیونگ گفت .

"فقط اینکه این یه دستبند دوستی عه میتونیم ما باهم دوست باشیم ؟ "

"ها البته " تهیونگ گفت و گذاشت یونمی براش اون دست بند رو بندازه و بره.

اگه بخوایم صادق باشیم دل تنگ جونگکوک بود پس بهتر نبود باهاش حرف میزد ؟

End of part 16 s²

𝗍𝖾𝗑𝗍 𝗆𝖾ˢᵗᵘᵖⁱᵈ(complete)Where stories live. Discover now