5

2K 354 4
                                    

تهیونگ اصلا تمرکز نداشت که اون استاد پیر چی میگه  فکرش فقط پیش جونگکوک بود.

اون بیش از حد داشت به اون حسودی میکرد ازش خودش متنفر بود که یکم اعتماد بنفس نداشت که بدونه خودش خیلی بهتر از اون دختر رو مخه.

"هی حالت خوبه " اون دوستش جین بود جین همیشه میفهمید که حالش خوبه یا نه ولی تهیونگ با به یاد اوردن دلیل ناراحتیش بغض کرد ولی گفت خوبه.

"هی میدونم خوب نیستی " جین گفت خب تهیونگ همیشه پر از انرژی بود و الان حتما یه چیزی شده بود.

"من خوبم جین نگران من نباش "

جین دستش رو روی شونه ی پسر گذاشت "چی شده ؟ "

"من یکی رو دوست دارم هیونگ ما باهم خوبیم اون همیشه منو میخندونه ولی امروز یهو دوست دخترش پیدا شد من واقعا نمی دونم چیکار کنم درسته اون بهم گفت منو دوست داره ولی هیونگ من احساس میکنم اون دختره رو دوست داره" تهیونگ گفت و اشکی از چشم هاش سرازیر شد.

"اوه عزیزم اون به درد تو نمی خوره فقط فراموشش کن باشه من نمی دونم اون کیه ولی هر کی هست خیلی خره ولی تو این رابطه تو آسیب میبینی ته "

تهیونگ قبل پاک کردن اشک هاش لبخندی زد جین همیشه پشتش بود و باهاش مهربون بود اون بهترین هیونگ بود.

" مشکل اینه که من خیلی دوستش دارم "

"اون برات خوب- "

"هی شما بچه ها میخواید درس رو بیوفتید اگه یه کلمه دیگه حرف بزنید بیرونتون میکنم " استاد گفت.

همه برگشتن و با تهیونگی که بغض کرده بود رو به رو شدن .

" استاد تهیونگ حالش خوب نیست میشه بره بیرون هوا بخوره ؟ " جین گفت.

"اه برو برو " استاد گفت تهیونگ سریع از کلاس خارج شد.

هنگامی که از کلاس بیرون رفت لرزش گوشیش رو حس کرد.

Jungkook: سلام
Jungkook: میخوای بعد کلاست باهم غذا بخوریم ؟
Jungkook: یه رستوران خوب میشناسم تو مرکز شهر

Taehyung: نمی دونم
Taehyung: راستش سرم شلوغه

Jungkook: برای چی سرت شلوغه ؟

Taehyung : میخوام درس بخونیم

Jungkook: ما هر دومون میدونیم تو درس خون نیستی

Taehyung: این مثل یه توهینه تو نمی دونی من درس میخونم یا نه !!!

Jungkook: باشه باشه شوخی کردم
Jungkook: بیا بریم باشه ؟ لطفا ؟

Taehyung: باشه...

Jungkook: عالیه ساعت یک بیا پارکینگ

End of part 5 s²

𝗍𝖾𝗑𝗍 𝗆𝖾ˢᵗᵘᵖⁱᵈ(complete)Where stories live. Discover now