12

1.9K 336 53
                                    

تهیونگ نمی خواست با پسر ارتباط چشمی داشته باشه پس به خاطر همین چشماش رو از جونگکوک میگرفت.

"چی میخوای " تهیونگ گفت.

"من دروغگو ام یه احمقم هر چیزی میخوای صدام کن من انتظار ندارم منو ببخشی اما دوست دارم حداقل به حرف هام گوش بدی .

"جونگکوک من به دروغ های تو نیاز ندارم و اهمیتی نمی دم میتونی با اون دختره باشی"
تموم شد تهیونگ دیگه چیزی برای گفتن نداشت پس بلند شد تا بره ولی دستی نگهش داشت

"ته خواهش میکنم لطفا "

"آهههه باشه " گفت و دوباره نشست.

"من واقعا معذرت میخوام خیلی خیلی متاسفم باید بهت میگفتم که دوست دختر دارم اما این کارو نکردم چون نمی خواستم بری "

"تموم شد ؟! " تهیونگ گفت و ابرو هاشو بالا انداخت.

"نه نشده....دلم براش تنگ شده بود.....واقعا دلم تنگ شده بود اون عشق اولم بود" (من نمی کشمشششششش )

"این جمله ها کاری نمی کنه کثافتی مثل تورو ببخشم "

"بزار حرفمو بزنم "گفت و دست ته رو گرفت.

"اون عشق اولم بود ولی تو زندگیمی ته دنیای منی همه چیزمی ....وجود تو منو خوشحال میکنه من خیلی خودخواهم میدونم ولی میشه ببخشیم لطفا ؟ "

تهیونگ دستش رو از دست جونگکوک جدا کرد و روی گونه ی پسر گذاشت .

"این خیلی شیرین بود ولی بهت گفتم که تو یه عوضی ای و این تغییری ایجاد نمی کنه "
قبل اینکه جونگکوک بتونه حرفی بزنه اونجا رو ترک کرد.

End of part 12 s²

𝗍𝖾𝗑𝗍 𝗆𝖾ˢᵗᵘᵖⁱᵈ(complete)Where stories live. Discover now