صبح جونگکوک با صدای در بیدار شد اون انگیزه ای برای بلند شدن نداشت حتی یدونه.
صدای در بیشتر شد.
"کوکیییی "
جونگکوک هنگام بلند شدن آهی خشن بیرون داد.
"کوکی بیا بیرون من برات یه چیزی گرفتم "
"خفش کنننن " نامجون خواب آلود گفت.
جونگکوک به سمت در رفت و بازش کرد.
"یونمی اول صبحی چی میخوای لعنتی ""اوااا برات تیشرت خریدم " یونمی گفت و اوند داخل روی صندلی نشست .
"ببین کوکی خوشگل رو یکیش نوشته جونگکوک رو یکیش یونمی "
یونمی پیرهن رو دست پسر داد."متاسفم "
"هوم ؟ چی شده کوکی "
"یونمی ما باید جدا شیم " بعد از جمله ی جونگکوک سکوتی برقرار شد.
"کوک اینطوری نکن شوخی جالبی نیست "
ولی صورت جونگکوک کاملا جدی بود."من شوخی نمی کنم ما چهار سال از هم دور بودیم احساسات لعنتی من تغییر کرده " جونگکوک با حرص گفت.
"عزیز- "
"یونمی بس کن لطفا بس کن کسی که عاشقشم به خاطر تو ترکم کرده "
"لطفا بگو شوخی عه " یونمی با گریه گفت.
"یونمی لطفا درکم کن من عاشق اون پسر شدم "
یونمی به جونگکوک نزدیک شد و بغلش کرد "هقق اگه تو..اینطور میخوای باشه جونگکوکی باشه "
جونگکوک از یونمی جدا شد یونمی لبخند دردناکی زد و از اتاق بیرون رفت.
End of part 13 s²
نظرم عوض شد نمی کشمت 🚶♀️
YOU ARE READING
𝗍𝖾𝗑𝗍 𝗆𝖾ˢᵗᵘᵖⁱᵈ(complete)
Romance[چت استوری☂︎] چی میشه اگه ته ته کوچولومون به جای اینکه به شماره ی جدید دوستش چیم پیام بده به بانی لجبازمون پیام بده ؟؟ و بانی کراش ته باشه ولی ته نمی دونه که همه ی این مدت با کراشش چت میکرده ؟ Couple : کوکوی Up time : تموم شده دخترم راحتتت بخون