17

1.9K 336 14
                                    

تهیونگ روی تختش نشسته بود انگشتش روی دکمه ی سبز تماس میرقصید.

"فقط بهش پیام بده احمق " یونگی گفت و به پسر چشم غره رفت.

"اوه راست میگی "

Taehyung: هی
Taehyung: بهم اهمیت نده
Taehyung: فقط اینجام که بگم زمین گرده
Taehyung: هوا مرطوبه
Taehyung: خب ده دقیقه گذشت
Taehyung: فکر کنم هنوز تو کافه ای
Taehyung: یا خوابی 😐
Taehyung: پس اوهو..آره
Taehyung: میدونی احساس میکنم رو مخم
Taehyung: ببخشید دیگه حرف نمی زنم

Kook : تهیونگ
Kook : دیدن اینکه بهم پیام دادی روزمو ساخت
Kook : پس بدون رو مخ نیستی
Kook : من دو هفته منتظر پیامت بودم

Taehyung: بس کن

Kook: چیو بس کنم

Taehyung: تپش انداختن قلب منو

Kook : ته ته ببخشید ولی نمی شه من عاشق اینم که کاری کنم قلبت تند تند بزنه

Taehyung: به هر حال من به یه چیزی فکر کردم

Kook : به چی

Taehyung: خب

Kook : خب ؟

Taehyung: میتونیبیایپیشمتابهتبگم (میتونی بیای پیشم تا بهت بگم نویسنده اینطوری نوشته بود منم مجبور شدم )

Kook : 🏃🏃🏃🏃🏃🏃

End of part 17 s²

𝗍𝖾𝗑𝗍 𝗆𝖾ˢᵗᵘᵖⁱᵈ(complete)Where stories live. Discover now