Everything is messed up!\part3

527 95 23
                                    

جیسو دامن و تیشرت سفید رنگی ک تنش بودو صاف کرد و در کمدشو بست ک لیسا وارد شد و با دیدن جیسو ک جلوی لاکرش وایساده بود با تعجب گفت:چجوری آنقدر زود رسیدی؟؟

جیسو نگاهی بهش انداخت و گفت:مثله همیشه اومدم،تو چرا یهو گفتی جدا بیاییم؟چیزی شده؟

لیسا: یکی اومده بود دنبالت میگشت باهاش حرف زدم یکم دیر شد...

جیسو:دنبال من؟؟کی بود؟

لیسا شونه ای بالا انداخت:نمی‌دونم،یادمم رفت ساعت جانگ رو بیارم...

پشتشو به جیسو کرد تا زیپ دامن سفیدشو ببنده و بعد از زدن تگ اسمشون رو سینشون از اتاق کارکنان بیرون اومدن و هر کدوم به سمتی ک شیفت داشتن راه افتادن...
_________

جین قهوه تلخی ک روی میزش بود رو سر کشید با اینکه ناهار هم نخورده بود ولی احساس سنگینی و گیجی میکرد و یبار دیگه پرونده تودستشو ورق زد...

این مسخره ترین چیزی بود ک شنیده بود یه شرکت ادعا میکرد داروی جدیدی ک می‌خوان خط تولیدشو راه بندازن مال شرکت اوناس و گروه جی اچ بدون مجوز از اون دارو کپی برداری کردن...

منشی هان ک جلوی میز منتظر وایساده بود لیوان خالی قهوه رو برداشت ک با حرف جین سریع پرونده رو گرفت و بیرون رفت:اینو بگیر و بفرست تیم حقوقی به وکیل کیم بگو حتی اگه شکایتم بکنن هیچ پولی بهشون نمیده و ما تا آخرش قانونی اقدام میکنیم!

با صدای گوشیش تماس جونگکوک رو جواب داد:بله جونگکوک..

جونگکوک:هیونگ یه اتفاقی افتاده.

جین:چیشده؟کجایی تو؟

جونگکوک:من هتلم و دارم کارهای مراسم فردا رو انجام میدم ولی بخاطر این نگفتم یه چیز دیگه شده...

جین حرفی نزد تا ادامه بده:راستش..من صبح زود رفتم دنبال اون دختر دیشبی...

جین با یاد آوری دیشب دستمال خونی رواز جیب کتش در آورد و بهش نگاه کرد:خب چقد خواست؟

جونگکوک:مشکل همینجاست!من پیداش کردم حتی در خونش هم رفتم ولی نتونستم ببینمش چه برسه بهش پول بدم!

جین:خودم حلش میکنم تو اطلاعاتشو برام بفرست.‌..

بعد از برداشتن سوییچ کتش از شرکت بیرون اومد ساعت نزدیک هفت بود ادرسو توی جی پی اش ماشین وارد کرد و راه افتاد همین جوریش یه عالمه دردسر داشت این دیگه نباید بهانه ای برای کیوهیون میشد...

به پله های زیاد و باریک و تاریک نگاه کرد و ناباور لب زد:چجوری اینجا زندگی میکنن!

اونجوری ک جونگکوک گفته بود خانواده ای نداره و با خواهرش زندگی می‌کنه دو تا دختر تنها اینجا زندگی میکنن!
در زنگ زده آبی رنگ ک بعضی جاهایش رنگاش ریخته بودو هل داد و وارد راه پله شد صدای داد و بیداد و شکستن میومد شونه ای بالا انداخت و خودشو به طبقه دوم رسوند..
قبل از اینکه در بزنه در باز شد و جیسو بیرون اومد در حالی ک تاپی ک تنش بود پاره شده بود و و از دماغش و لبش ک پاره شده بود خون میومد با دیدن جین توی راهرو به سمتش هجوم برد و پشتش قایم شد:خواهش میکنم کمکم کنید...
اون منو زد میخواد بهم تجاوز کنه!

A just life{complete}Wo Geschichten leben. Entdecke jetzt