oneshot/onenight!part5

495 89 17
                                    

دست انداخت و کنترل و برداشت و با سر خوشی داد زد:وقتی آنقدر خوشحالی باید یه آهنگ خوبم بزاری تا همه چی تکمیل بشه!

صدای سیستم رو زیاد کرد و شروع کرد به تکون دادن دستاش،جیسو قلپ دیگه ای خورد و با لپ های قرمز خودشو به کاناپه بزرگی ک جین روش نشسته بود رسوند،یدونه زد رو کتفش و داد زد:یا بلد نیستی چطوری برقصی؟اینجوری باید برقصییی(بلند شد و شروع کرد به تکون دادن دستاش و موهاش این اولین باری بود ک شراب خورده بود خیلی با سوجو و آبجو فرق داشت و مزه این براش شیرین بود،موهاشو محکم چرخوند ک با بالا آوردن سرش،تلو تلو خورد و گیج روی پای جین ک لم داده بود روی کاناپه افتاد.

نا خودآگاه دستاشو دور جیسو ک داشت میوفتاد حلقه کرد تا جلوی افتادنشو بگیره دستی پشت سرش و اون یکی دور کمرش حلقه شد و دستای جیسو روی شونه و سینش جای گرفته بود دستشو روی شونه های پهن جین ک از زیر پیرهن سفیدش عضله هاشو حس میکرد کشید،مست و سرخوش بعد چند ثانیه با کش دادن پلک هاش و بالا رفتن ابروهاش گفت:خیلی ورزش می‌کنی؟

نگاهش بالا اومد و تو چشمای جین ک خیره بهش بود نگاه کرد،چرا اینجوری بهش نگاه میکرد؟

اب دهنشو قورت داد و خواست به عقب هلش بده تا بلند بشه ک دستش دور کمر محکم تر شد و تو یه حرکت سرشو کشید جلو ولباشو به لبای نرم و قلبی دختر رسوند و بوسه آرومی به لباش زد...

جیسو چشماشو رو هم فشار داد و با بوسیده شدنش توسط جین خودشو جمع کرد و دستاش روی شونه جین مشت شد با فاصله ای ک ازش گرفت چشماشو باز کرد و نگاهشون به هم گره خورد...

از نگاهش هیچ چیزی نمیتونست بفهمه ولی نمی‌خواست این حسی ک بهش داده بود تموم بشه پس چشماشو بست و فاصله چند سانتی ک بین صورتشون بود رو از بین برد.

با حرکت جیسو، جین شروع به همراهی کرد و انگشتای جیسو ک پشت سرش و موهاشو بازی میداد تحریکش میکرد،موهای بلندش ک دورش ریخته بود بیشتر خواستنیش میکرد.

دستشو از دور کمرش سر داد و زیر زانوهاش برد و از جاش بلند شد و به سمت اتاق خواب رفت لحظه ای از هم جدا شدن و با فرود اومدن جیسو روی تشک نرم تخت، جین پاپیون شل دور گردنشو در آورد و انداخت رو زمین و دوباره بوسه های عمیقشون از سر گرفتن.

جیسو دکمه های پیرهنشو دونه دونه باز کرد،جین بدون جدا شدن از هم درش آورد و مچاله کرد و پایین تخت پرتش کرد.

بوسه های ریز رو چونش نشوند و توی گردنش نفس عمیقی کشید و با صدای دو رگه ای گفت:بوی توت فرنگی میدی دختر...

پوست سفید گردنشو مک محکمی زد وجیسو ناخود آگاه ناله آرومی کرد...

دستاشو روی دکمه های پیرهن خودش گذاشت و بازشون کرد جین سریع تر بقیه دکمه هارو باز کرد و با دیدن بدن ظریفش با سینه های گرد و سفیدی ک با لباس زیر مشکی رنگش تضاد قشنگی داشت بدنش رو بهش چسبوند شروع به مارک کردن گردنش کرد.

A just life{complete}Where stories live. Discover now