Chapter2\part5\Ex_s

401 69 11
                                    

بچه ها من دلم نمیاد پارت نزارم،خودتون خواهش میکنم همکاری کنید و ووت بدید و کامنت بذارید.
کامنت گذاشتن شاید برای شما خیلی بی اهمیت باشه ولی من واقعا ازشون انرژی میگیرم🙂❤️

___________________________________________

جیسو سوالی دوباره به لیسا ک پشتش بود نگاه کرد و گفت:پدربزرگ نمیخوایید بگید لیسا چرا اینجاست؟

پدربزرگ چیزی نگفت و سری تکون داد و ادامه راهشو رفت،به جین نگاه کرد ک با شونه بالا انداختن لب زد:نمی‌دونم..!

جین،جیسو،جونگکوک،لیسا،کیوهیون،جی آ،منشی پارک و نامجون همه داخل اتاق بزرگ رئیس هئیت مدیره جمع بودند تا پدربزرگ شروع به صحبت کنه.

پدربزرگ:حالا ک همه هستن خلاصش میکنم،جیسوی عزیزم،همسر سوک جین از امروز یکی از سهامدار های اصلی شرکت های جی اچ هست و..

جی آ:چرا کسی به من نگفته بود جیسو جز سهام دار های اصلیه؟

بعد زدن حرفش به بقیه نگاه کرد ک همه آروم بودند چون خبر داشتن و با حرص پوزخند صدا داری زد ک پدربزرگ ادامه داد:داشتم میگفتم...دخترم،لیسا مثل تمام کارمند های این شرکت اینجا هستش ک همراه خواهرش کار کنه و جونگکوک از این به بعد حواسش بهش هست و کار هارو آموزش میبینه.
ما خانواده هم هستیم و درسته ک کار و زندگی شخصی باید از هم جدا باشه ولی باید از هم حمایت کنیم،از همتون می‌خوام ک از این به بعد به خوبی باهم کنار بیایید..

و با اشاره به نامجون،نامجون کلاسوری ک دستش بودو به جیسو داد.

جیسو:این چیه پدربزرگ؟

نامجون:قرار داده اصلی  سهام ک به خواست رئیس به شما داده میشه.

جیسو نگاه تشکر آمیزی به پدربزرگ کرد ک منشی پارک وارد شد و گفت:قربان! کیم یونگ سان شی برای دیدنتون اومدن.

جی آ با خوشحالی گفت:منتظره چی هستی؟بزار بیاد تو...

یونگ سان با لباس عجیب غریبش ک پر از ریش ریش بود و دست کش و کیف عجیب تری ک همراهش پوشیده بود وارد شد و مردی پشت سرش شیک پوش در کت و شلوار سرمه ای رنگ داخل اومد...

مهمون ناخونده با خودش آورده بود،هرچند خودش هم همچین خونده نبود!

جیسو مات وساکت به اون دونفر نگاه میکرد و لیسا با دیدن و شناختن جین یونگ ک همراه یونگ سان بود به سرعت نگاهش به جیسو دوخته شد...

هر دو گیج از دیدن جین یونگ،بی حرف به هم نگاه میکردن..

جین با دیدن چهره ای آشنا کمی چشماشو ریز کرد،پسری‌ک همراه یونگ سان بود زیادی آشنا بود..
با برداشتن قدمی به عقب و نزدیک تر شدن جیسو به خودش،عکس روی کمد جیسو،و دومین ملاقاتشون توی خونه قدیمی دخترا؛نیشخندش همزمان با بالا رفتن ابروهاش شد،یونگ سان زیادی تلاش کرده بود..!

A just life{complete}Tempat cerita menjadi hidup. Temukan sekarang